نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه شهید چمران
2 دانشگاه الزهراء
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
the Present study was done through investigating the impacts of group counseling with an interpersonal approach on improvement of marital relations of mothers who were hurt by marital betrayal. Research population was consisted of the entire student’s mothers that live in Tehran City and due to their husbands’ betrayal, they visited counseling centers of Tehran in 2010; seeking counseling services. A purposeful Sampling was carried out in an available manner and meanwhile the subject were selected from a group of volunteers that obtained high scores betrayal assessment. then they were randomly divided in two groups a. experimental group (8 persons) and b. control group (8 persons). The Procedure was semi-experimental with pre-test & post- test between two groups. Group counseling sessions were done in 20 sessions and at the end both groups were asked to take the test again. The instruments were: Vaughan (2008) infidelity evaluation questionnaire, with 35 questions & author-devised inventory of marital relations; containing 65 items. To analyze data, Co-variance Analysis and Multivariable Variance analysis were applied. The final results revealed that group counseling was effective in the process of recovery between such mothers who have experienced (sexual) unfaithfulness and betrayal. There was a significant improvement through partners verbal communication between the subjects of experimental group, while verbal communication & marital relationship between the mothers in control group showed no significant change p<0/05. According to research findings, it was concluded that mothers who had conseling with an interpersonal approach were able to live in the present as much as possible, gave up the past & improve the marital relationship and their verbal communication.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در خانوادۀ سالم، زن و شوهر نسبت به اصول خانواده تعهد دارند و از احساسات زودگذر و موقت خبری نیست. روابط، مبتنی بر ارزشهای انسانی و برابر است، هر یک از اعضاء علاوه بر کنترل احساسات و امیال خویش، توانایی پرورش قوای درونی خود را دارد. ارتباط خوب و توانایی برقراری ارتباط مؤثر یکی از نشانههای مهم خانوادۀ سالم است (گلادینگ[1]، ترجمۀ بهاری و همکاران، 1386). هرگونه روابط جنسی یا ارتباط عاطفی خارج از چارچوب روابط زناشویی به صورت مخفیانه، که تهدیدی برای زندگی زناشویی محسوب شده، قانوناً بهعنوان خیانت[2] تعریف میشود (پیتمن[3]، 1989). خطر بیوفایی در اغلب ازدواجها وجود دارد. وجود بیوفایی در ازدواج همیشه موجب ضربۀ شدید احساسی به طرفین میشود. با وجود این همه درد و ناراحتی، چرا هنوز افرادی به همسرشان خیانت میکنند؟ مردان و زنان به راحتی تحت تأثیر احساسات خود قرار میگیرند و بدترین اشتباه زندگیشان را مرتکب میشوند (هارلی، و چالمرز[4]، ترجمۀ حسینی و آرامنیا، 1385). یکی از مواردی که زوج دچار بیوفایی و خیانت به احتمال زیاد به آن اقدام میکند، طلاق گرفتن و پایان دادن به زندگی مشترکشان است (کاوه، 1387).
از سویی دیگر بیوفایی و خیانت به همسر به نوعی، بیوفایی و خیانت به فرزندان نیز خواهد بود، زیرا در صورتی که چنین رویدادی در خانواده رخ دهد مشکلات و آسیبهایی که میان والدین ایجاد میشود، فرزندان نیز از آن بیبهره نمیمانند. فرزندانی که شاهد و ناظر کشمکشها، درگیریها، قهرها و ناآرامیهای پس از بیوفایی و خیانت هستند و لحظهها، ساعتها و روزهای نه چندان خوشایند حاصل از چنین واقعهای را تجربه میکنند، از عوارض مشکلآفرین و آسیبزای بیوفایی و خیانت نیز به نوعی صدمه میبینند. همچنین این نکته بسیار مهم و اساسی را بایستی در نظر داشت که زوج سالم، موفق و کارآمد، والدین سالم، موفق و کارآمدی نیز خواهند بود و هر نکته و امری که مانع از این شود، همسران روابط سالم و موفقیتآمیزی داشته باشند، در امور پرورشی و تربیتی فرزندان نیز تأثیرگذار خواهد بود. بیوفایی و خیانت که پیامدهای مخربی را میان همسران ایجاد میکند، در مسئولیتهای والدینی نیز مشکلآفرینیهایی را به همراه خواهد داشت (همان). چارنی و پارناس به نقل از بلو[5] (2005)، دربارۀ واکنشهای منفی خیانت بیان کردهاند که واکنش فرد نسبت به خیانت همسرش شامل خشم، شکستن اعتماد، آسیب دیدن عزّت نفس، ترس از ترک کردن و همچنین مشکلات عاطفی، افسردگی، آسیب دیدن سایر روابط فرد (بچهها، والدین و دوستان) از دست دادن شغل و... است.
به اعتقاد اپن هیمر[6] (2007) بر اساس دیدگاه سیستمی نیاز همسر بیوفا، به خیانت و پشت پا زدن به والدی که با او تعارض داشته و تمایل همسر آسیبدیده به تبدیل شدن تدریجی به والد فرد خیانت کننده، موجب پیمانشکنی و بیوفایی در زندگی زناشویی میشود. ازدواج، عرصهای است که در آن، رفتار همسران بر اساس تعامل آنها با والدینشان در کودکی است. به عبارتی زوجین تعامل واقع بینانه با همسرانشان را کنار گذاشته و بر اساس فرافکنیهای والدین خود با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. درمان موفق، درمانی است که بتواند به کشف این موضوع اقدام کند که فرد کدام تعارضات کودکیاش را در زندگی زناشویی خود مجدداً احیاء کرده است. درک این موضوع به مراجعان خیانتکار کمک میکند تا مسئولیت کامل اعمال و رفتارشان را بپذیرند. آنها پی میبرند علت اصلی خیانت، همسران آزار دهندهشان نبوده است، بلکه بازنمایی نقش والد تعارض برانگیز آنها توسط همسرانشان بوده است. در این صورت آنها امکان التیام و بهبودی همسران آسیب دیده خود را فراهم میکنند.
بهبود روابط زناشویی[7]راهکارهایی به منظور بازسازی واحدهای عشق در حساب بانک عشق دو طرف است که شیوهای جدید را در ایجاد و نگهداری عشق دو طرفه مطرح میکند، ضمن اینکه به هر دو طرف کمک میکند از وقوع بیوفایی جدید جلوگیری کنند (هارلی و چالمرز، ترجمۀ حسینی و آرامنیا، 1385). تنها راه حل مشکلات زناشویی، گفتگو با زبانی مهرورزانه یا زبان تئوری انتخاب است. در گفتگویی که بر اساس تئوری انتخاب باشد، هریک از طرفین میتواند پیشنهاد کند که به نظر او چه کاری به حل مشکل آنها کمک میکند. به چنین گفتگویی، گفتگوی بدون باخت میگویند و هر دو طرف برنده محسوب میشوند و هیچ یک از طرفین قصد ندارد بر دیگری فشار آورد تا بیش از سهم منصفانهاش، به خود اختصاص دهد (گلاسر[8]، ترجمۀ خوشنیت و برازنده، 1389). این نکته حائز اهمیت است که مسأله یک طرف و شیوۀ مواجهه با مسأله طرف دیگر است. به جای انتخاب روش پرخاشگرانه، خشونتآمیز و بدبینانه بهتر است روش مسالمتآمیز، صمیمانه و خوشبینانه را انتخاب کرد. اگر رفتاری برای یکی از زوجین مبهم است، سادهترین راه این است که هدف و منظور همسرخود را مورد سؤال قرار دهد. در رویارویی با مسائل و مشکلات زناشویی همواره باید انصاف داشت. به بیان دیگر خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دادن، قبول مسئولیت و شناخت انتظارات متقابل، قدم اول در بهبود روابط زناشویی است (نیومن[9]، ترجمۀ عسکری و عسکری، 1388). هالفورد[10] و همکاران (2007) در پژوهشی به بررسی ارتباط زوجین پرداختند. نتایج حاکی از آن بود که ارتباط مؤثر به حفظ و نگهداشتن و بهبود روابط زوجین کمک میکند.
دوپری[11] (2007) یک مدل پنج مرحلهای، برای بهبود روابط زناشویی زوجین آسیبدیده از خیانت، ارائه کرده است: 1- درگیری درمانی[12]: نقش درمانگر در این مرحله، مستقیم، همکاریکننده، راهنما، منعطف و پنددهنده است. لازم است درمانگر از قضاوتگری بپرهیزد و سعی کند بر رابطۀ نامشروع تمرکز کند و قابلیت ارائۀ امید و قوت قلب دادن به زوجها را به منظور فراهم کردن درمانی مؤثر داشته باشد. 2- ارزیابی [13]: دراین مرحله ارزیابی اطلاعات زمینهای مهم، به منظور درک الگوها و ویژگیهای ارتباط کنونی زوجین اهمیت دارد. در ابتدا تمایل هر کدام از زوجین برای بهبود رابطۀ زناشویی و حرکت به سمت فرایند شفابخش ارزیابی شود. 3-مداخلات[14]:در این مرحله درمانگر میکوشد سطح هیجانی بحران را کاهش دهد. هدف مهم در این مرحله، کاهش الگوی ارتباطی سرزنش – کنارهگیری[15] است.
4-بخشودگی: در طی بحث بخشش، چهار نکتۀ اصلی به همسران آموزش داده میشود:الف- توصیفی از مدل گذشت؛ ب- باورهای معمول پیرامون گذشت؛ ج- پیامدهای گذشت و عدم گذشت کردن؛ د- نقش همسر عهدشکن در گذشت. 5- جلوگیری از بازگشت [16]: بهتراست فرایندهای ارتباطی زوجین از طریق بازسازی شناختی، بهبود دلبستگی عاطفی و ساختدهی مجدد سیستمی دگرگون شوند.
مشاورۀ گروهی با رویکرد بین فردی (IPT)[17] بر افکار و رفتار آگاهانه متمرکز است و کارکردهای درمانی آزاد و مجاز، واقعیتگرایی، عقدهگشایی و اعتماد و توجه، درک و پذیرش و حمایتهای متقابل را شامل میشود. کارکردهای درمانی از طریق مشارکت و طرح مسائل مورد نظر در گروههای کوچک با حضور تعدادی از افراد و مشاور رخ میدهد (نوابینژاد، 1388). اگر چه طراحی این رویکرد به سی سال پیش بر میگردد، لیکن در سالهای اخیر کاربرد IPT در درمان سایر اختلالات ارزیابی شده است. این رویکرد بر تأثیر رویداد آسیبزا بر روابط بین فردی، نقش فرد در اجتماع و تغییر و تحولات آن و روابط اجتماعی تأکید دارد.
پژوهش گواررو و باکمن[18] (2008) با عنوان «سبک ارتباطات زناشویی، پس از افشاء خیانت همسر» حاکی از آن بود که پس از وقوع خیانت، ارتباطات سازنده، به بازسازی رابطه و وفاداری و بالعکس ارتباطات مخرب، به کاهش ارتباط، انتقامگیری و فاصله گرفتن از یکدیگر منجر میشود. همچنین مشخص شد افرادی که عهد شکنی همسر را بسیار منفی و گناهی نابخشودنی تلقی کردند، سبک ارتباطی مخرب و فاصله گرفتن از او را در پیش گرفتند که این مسأله بهبود روابط را بسیار دشوار میکرد. احساس رضایت و سرمایهگذاری بر روابط زناشویی، در ایجاد روابط سازندهتر پس از افشاء خیانت همسر بسیار تأثیرگذار است.
واگهان[19] (2008) از طریق وب سایت خود پژوهشی دربارۀ زنان آسیبدیده از خیانتهای زناشویی اجرا کرد. در این بررسی 1083 زن شرکت کردند که همسرانشان روابط جنسی نامشروع داشتند. یافتهها حاکی از آن بود که میزان بحث و گفتگو زوجین دربارۀ مسأله خیانت و میزان پاسخگویی همسر خیانتکار، رابطۀ معناداری با کیفیّت رابطۀ زناشویی و التیام یافتن همسر زخم خورده داشت. سایر نتایج به شرح زیر است: از میان زوجهایی که به بازسازی رابطۀ خود اقدام کردند و متأهل ماندند، 86 % به همه سؤالات، 81% به برخی سؤالات همسر پاسخ دادند و 59% از پاسخگویی به سؤالات امتناع کردند. به عبارتی پاسخگویی به سؤالات همسر (زخم خورده) و گفتگو دربارۀ جزئیات موضوع، احتمال احیای زندگی مشترک و پیشگیری از خطرات احتمالی خیانت مجدد را افزایش میدهد.
اتکینز، جکوبسن و باکوم[20] (2001)، با تأکید بر رویکرد زوج درمانی رفتاری سنّتی و زوج درمانی رفتاری یکپارچهنگر به درمان 19 زوج خیانت دیده اقدام کردند. آنها سطح اول آشفتگی و روند درمان در زوجهایی را مقایسه کردند که خیانت را تجربه کرده بودند. نتایج نشان داد روند درمان برای هر دو گروه یکسان بود و هر دو گروه به میزان زیادی در پایان درمان بهبود پیدا کرده بودند. آنها پیشنهاد کردند زمانی که درمانگران با زوجهای خیانت دیده، کار میکنند بهتر است بر کل رابطه، به عنوان یک امر یکپارچه، تمرکز شود تا صرفاً روی خیانت. گوردن[21] (2004) نیز تأثیر بخشش، به عنوان مداخلۀ درمانی، بر بهبود روابط زناشویی 6 زوج خیانتدیده را بررسی کرد. نتایج نشان داد که زوجها به طور معناداری هیجانات و آشفتگی کمتر و سطح بالایی از بخشش را در ارتباط با خیانت همسرشان نشان دادند.
مؤمنی و شعاع کاظمی (1389) در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر روان درمانی زوجینی بر بهبود کیفیّت زندگی زوجین آسیبدیده از خیانتهای زناشویی، 10 زوج خیانت دیده را با استفاده از پرسشنامۀ سنجش خیانت همسر واگهان (2008) و پرسشنامۀ کیفیّت زندگی بررسی کردند. نتایج نشان داد که جلسات روان درمانی بر بهبود کیفیّت زندگی زوجین آسیبدیده از خیانتهای زناشویی تأثیر گذار بوده است.
با توجه به موارد ذکر شده، مسألۀ اصلی پژوهش این بود که در سالهای اخیر مسألۀ خیانت، از تلخترین مسائلی است که بسیاری از زوجین با آن مواجه هستند و زنان به دلیل عاطفۀ مادری و بهخاطر مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، همۀ سختیها و مصیبتها را به جان میخرند و در مواردی، حتی پس از خیانت همسر، حاضر به ترک زندگی زناشویی نیستند و در ضمن نمیتوانند آسیبهای گذشته را فراموش کنند، که همین عامل روابط زناشویی را بیش از پیش خدشهدار کرده و سلامت روان فرزندان را نیز به خطر میاندازد. از آنجایی که روابط زناشویی، رابطهای دو جانبه است که هر یک از زوجین نقش مهمی در کیفیّت ارتباطات دارند، به نظر میرسد مشاورۀ گروهی زمینهای را فراهم میکند که افراد به تخلیۀ هیجانات و احساسات منفی اقدام کنند و زخمهای گذشته را التیام بخشند و در فرایند گروه با دریافت بازخورد مناسب از سایرین، مهارتهای لازم برای رفتار سازنده با آسیب وارده را فرا گیرند و از نقش منفعلانه خارج شده و بیاموزند که در موقعیتهای آینده رفتار مؤثرتری داشته باشند. بنابراین، هدف از اجرای این پژوهش یافتن پاسخ این سؤالات بود که: آیا خدمات مشاورهای و روانشناسی میتواند بر بهبود روابط زناشویی زنان آسیبدیده از خیانت تأثیرگذار باشد؟ در این صورت چگونه میتوان این گروه را یاری کرد تا با این مشکل، بهطور سازنده کنار آیند؟
فرضیههای پژوهش عبارت بودند از:
روش
طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بود. در این روش اعضای داوطلب که به وسیلۀ مصاحبۀ تشخیصی و تکمیل پرسشنامه سنجش خیانت همسر، انتخاب شده بودند، به طور تصادفی در گروههای گواه (8 نفر) و گروه آزمایش (8 نفر) جایگزین شدند و از هر دو گروه پیشآزمون گرفته شد، سپس متغیر مستقل (مشاورۀ گروهی) بر گروه آزمایش اعمال شد و در پایان مجدداً از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد. جامعۀ پژوهش حاضر شامل کلیۀ مادران دانشآموزان که مورد خیانت همسر واقع شده و دارای سطح تحصیلات سیکل و بالاتر بودند و همگی طی سال 89 به مراکز مشاوره خانواده آموزش و پرورش شهر تهران مراجعه کرده و خواستار دریافت خدمات مشاورهای بودند.
نمونهگیری به شکل هدفمند و در دسترس بود و پژوهشگر آزمودنیهای مورد نیاز را که ویژگیهای جمعیتشناختی آنها در جدول 1 آمده است، از بین افراد داوطلب شرکت در گروه انتخاب کرد. به صورت:1- اعلام برگزاری جلسات مشاورۀ گروهی: بهوسیله آگهی در مراکز مشاورۀ خانوادۀ آموزش و پرورش شهر تهران؛ 2- ثبت نام از مراجعان بهوسیله پر کردن پرسشنامۀ خیانت همسر و اجرای مصاحبه؛ 3- نحوۀ انتخاب نمونه: از میان افراد داوطلب، آزمودنیهایی انتخاب شدند که نمرۀ بالایی از پرسشنامۀ سنجش خیانت همسر کسب کردند.
جدول 1: مشخصات جمعیتشناختی نمونۀ پژوهش
متغیر |
شاخص |
|||
کمینه |
بیشینه |
میانگین |
انحراف معیار |
|
سن |
00/23 |
00/52 |
2500/37 |
15076/7 |
سن ازدواج |
00/15 |
00/23 |
8000/18 |
48424/2 |
مدت ازدواج |
00/3 |
00/33 |
2500/18 |
34666/8 |
سن همسر |
00/31 |
00/63 |
0625/42 |
08677/8 |
سن ازدواج همسر |
00/17 |
00/31 |
3333/23 |
41858/4 |
طبق توافقات صورت گرفته و با همکاری مسئولان مرکز، جلسات مشاورۀ گروهی در مرکز مشاورۀ خانواده (2) آموزش و پرورش منطقۀ 9 واقع در خیابان آزادی روبروی مسجد دانشگاه شریف برگزار شد. جلسات پژوهش به صورت 20 جلسۀ 120 دقیقهای، دو بار در هفته به مدت 3 ماه برگزار شد که محتوی جلسات آموزشی بر اساس تلفیق نظریههای درمان زناشویی اسپرینگ (1380)، نیومن (1388) و هارلی و همکاران (1385) تهیه شده است که خلاصۀ جلسات در زیر آمده است:
جلسات |
شرح مختصر جلسات |
اول و دوم |
اجرای پیشآزمون، تشریح چگونگی انجام کار، آشنایی اعضا با یکدیگر، مطرح کردن قوانین گروه، بحث دربارۀ اهمیت موضوع بیوفایی و خیانت و تأثیر آن بر زندگی زناشویی، ارائه امید و قوت قلب دادن به اعضاء، پذیرش و درک آنها به منظور فراهم کردن درمانی مؤثر، ارائه توضیح مختصری از پژوهشهای انجام شده دربارۀ علل خیانت مردان در روابط زناشویی و نقش زنان در پایبندی مردان |
سوم و چهارم |
چطور دربارۀ پیشامد اتفاق افتاده صحبت کنیم؟ تفاوتهای جنسی در بیان و گوشدادن به موضوع اختلاف، تکنیکهای ارتباط سازنده (فن معاوضه، فن خلع سلاح)، راهنماییهای کلی هنگام گفتگو و منازعه، ضرورت اهمیت به مسئولیتهای والدینی |
پنجم و ششم |
عفو کردن را بیاموزیم، تعریف بخشش، پیشفرضهایی که مانع بخشش میشود، الگوی مراحل عفو و گذشت |
هفتم و هشتم |
بررسی موانع ذهنی بخشش، چرا بخشایش لازم است؟ هشت مرحلۀ بخشایش |
نهم و دهم |
آموزش بهبود زندگی مشترک بر اساس قانون حمایت (اجتناب از رفتار خشمگینانه، قضاوت نامحترمانه و خواستههای خودخواهانه، بهکارگیری رسیدن به توافق مشترک، آموزش روش صحبت کردن از طریق توافق مشترک) |
یازدهم و دوازدهم |
آموزش بهبود زندگی مشترک بر اساس قانون توجه (شناخت و طبقهبندی 5 نیاز مهم خود و همسر، یادگیری روش برطرف کردن نیازهای عاطفی یکدیگر)، برداشت ذهنی مردان از ارتباط عاطفی چیست؟ ده نکته آموزنده برای بهبود روابط زناشویی |
سیزدهم و چهاردهم |
اهمیت روابط جنسی در زندگی زناشویی، تغییر بینش، تشخیص نداهای درونی (پیام کودکی، پیام اجتماع، پیام خانه) |
پانزدهم و شانزدهم |
آموزش بهبود زندگی مشترک بر اساس قانون زمان (اختصاص زمان کافی برای توجه کامل به همسر بدون حضور فرزندان، دوستان و اقوام، انجامدادن فعالیتهایی که مهمترین نیازهای طرفین را برطرف میکند و پرهیز از زندگی کردن با اشتباهات گذشته و تمرکز بر زمان حال و آینده )، اهمیت توجه و مراقبت از خود |
هفدهم و هجدهم |
آموزش بهبود زندگی مشترک بر اساس قانون صداقت (آشکارسازی احساسات چه مثبت و چه منفی، آگاه کردن همسر از حوادث و فعالیتهای روزانه، صداقت دربارۀ آینده)، اصول کنترل آزردگی و بازسازی اعتماد. |
نوزدهم و بیستم |
تمرینهای رفتاری با اثری سریع در پیشگیری از خیانت مجدد شوهران، اجرای پسآزمون |
ابزارهای استفاده شده در پژوهش عبارت بودند از:
پرسشنامۀ سنجش خیانت همسر: این پرسشنامۀ را واگهان (2008) تنظیم کرده است؛ طی پژوهشی در میان یک گروه 1083 نفره انجام شد و اعتبار آن 73/0 بهدست آمد. پژوهشگر پرسشنامه را ترجمه کرد. برای اطمینان از درستی کار مجدداً پرسشنامه برگردانده شده به لاتین ترجمه شد تا از این طریق روایی آن نیز تأیید شود. پرسشنامۀ مزبور شامل 35 ماده است. باتلر، هارپر و سدال[22] (2009) در یک کار بالینی با زوجین آسیبدیده از خیانت اعتبار آن را 69/0 ارزیابی کردند. اعتبار پرسشنامه در پژوهش حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ 71/0 محاسبه شد.
پرسشنامۀ بهبود روابط زناشویی: پرسشنامۀ محقق ساختۀ بهبود روابط زناشویی با الگوبرداری از پرسشنامۀ گاتمن تنظیم شده است. این پرسشنامه با 65 سؤال، زیر مقیاسهایی را به شرح زیر شامل است:
1- خرده مقیاس تغییر نگرش زنان دربارۀ مهمترین نیازهای عاطفی همسر: این خرده مقیاس میزان قدردانی زنان از همسر و ابراز احساسات به او، همراهی در تفریحات، شناخت علائق و دوستان همسر و آگاهی از عوامل استرسزا را میسنجد و از 14 سؤال تشکیل شده که شامل سؤالهای 8، 11، 12، 16، 18، 21، 24، 29، 35، 37، 51، 53، 59، 62 است.
2- خرده مقیاس مهمترین نیازهای عاطفی زنان: این خرده مقیاس میزان ابراز محبت و توجه به وضعیت ظاهری زنان، امنیت مالی آنها، آگاهی آنها از برنامههای روزانه و طرحهای آیندۀ همسر، تعهد خانوادگی همسر و اختصاص زمان کافی برای خانواده را میسنجد و از 19 سؤال تشکیل شده که شامل سؤالهای 1، 6، 14، 15، 17، 18، 20، 23، 24، 29، 32، 35، 36، 38، 39، 42، 55، 56، 63 است.
3- خرده مقیاس کاهش احساسات منفی: این خرده مقیاس میزان احساسات منفی زنان نظیر خشم، یاس و ناامیدی، درد و رنج را میسنجد و از 7 سؤال تشکیل شده که سؤالهای 4، 5، 6، 10، 28، 50، 60 را شامل میشود.
4- خرده مقیاس بهبود ارتباط کلامی: این خرده مقیاس نحوۀ مکالمه دربارۀ رابطۀ نامشروع، گوش فرادادن به سخنان یکدیگر، احترام قائل شدن به هنگام گفتگو و تحت تأثیر قرار دادن یکدیگر از نظر کلامی را میسنجد و از 7 سؤال تشکیل شده که سؤالهای 3، 16، 25، 26، 27، 37، 46 را شامل میشود.
5- خردهمقیاس افزایش میزان بخشودگی: این خرده مقیاس میزان کشمکش و درگیری، پذیرش عذر خواهی همسر، احساس رضایت از خود پس از بخشش همسر و دادن فرصت دوباره به همسر را میسنجد و از 10 سؤال تشکیل شده که سؤالهای 16، 28، 41، 44، 48، 52، 54، 57، 60، 65 را شامل میشود.
6- خرده مقیاس افزایش توجه و مراقبت از خود: این خرده مقیاس میزان اختصاص زمان کافی به ورزش و فعالیتهای تفریحی، احساس ارزشمندی و لذّت بردن از زندگی را میسنجد و از 5 سؤال تشکیل شده که سؤالهای 7، 45، 47، 49، 58 را شامل میشود.
7- خرده مقیاس بازسازی اعتماد: این خرده مقیاس میزان اعتماد زنان به صداقت و روراستی همسر و دادن فرصت دوباره به او را میسنجد و از 8 سؤال تشکیل شده که سؤالهای 13، 30، 40، 52، 54، 57، 64، 65 را شامل میشود.
8- خردهمقیاس بهبود روابط جنسی: این خرده مقیاس میزان میل به برقراری رابطۀ جنسی توأم با توافق و لذت متقابل با همسر را میسنجد و از 5 سؤال تشکیل شده که سؤالهای 22، 31، 33، 34، 43 را شامل میشود.
9- خرده مقیاساحساس امنیت دانشآموزان: این خرده مقیاس از 4 سؤال تشکیل شده که سؤالهای 2، 9، 19، 61 را شامل میشود.
طریقۀ نمره گذاری پرسشنامه با توجه به ترتیبی بودن گزینهها به روش لیکرت بود. یعنی هر سؤال آزمون دارای یک مقیاس 5 درجهای کاملاً موافق، موافق، نظری ندارم، مخالف و کاملاً مخالف است و به موجب پاسخ به هر گزینه، نمرهای بین 1 تا 5 تعلق میگیرد. در اغلب سؤالات به گزینۀ کاملاً موافق نمرۀ 5 و به گزینۀ کاملاً مخالف نمرۀ 1 اختصاص مییابد، به جز 25 سؤال که به صورت معکوس نمرهگذاری میشود. برای بررسی روایی صوری و محتوایی پرسشنامه از دیدگاه و نظرات متخصصان و اساتید مشاوره استفاده شد که در مراکز مشاورۀ خانواده خدمات مشاوره ارائه میدهند، که پس از ملاحظه نظرات، اصلاحات ضروری در پرسشنامه انجام شد. اعتبار پرسشنامه در پژوهش حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ 92/0 برآورد شد.
یافتهها
الف- بررسی یافتهها بر اساس شاخصههای بهبود روابط زناشویی: به منظور بررسی تأثیر دورۀ آموزشی مشاورۀ گروهی با رویکرد بین فردی بر بهبود روابط زناشویی مادران خیانت دیده گروههای مورد مطالعه، ضمن کنترل آماری، نمرات پیشآزمون دو گروه با استفاده از روش تحلیل کوواریانس، با نمرات پسآزمون دو گروه مقایسه شد. قبل از بررسی و تحلیل نتایج در رابطه با پیش فرضهای لازم برای استفاده از مدل آماری تحلیل کواریانس (یعنی مستقل بودن، نرمال بودن، همگنی واریانسها، همگنی شیب رگرسیون و خطی بودن) اطمینان حاصل شد. در تمامی متغیرهای این پژوهش، با استفاده از آزمون لوین، واریانس گروه آزمایش و گروه گواه در سطح 05/0 معنادار نبود، لذا استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مشکلی ندارد. دادههای توصیفی در جدول زیر ارائه شده است:
جدول2: شاخصههای توصیفی متغیرهای پژوهش در گروه گواه و آزمایش (پیشآزمون- پسآزمون)
متغیر |
آزمایش |
گواه |
|||||||
کمینه |
بیشینه |
میانگین |
انحرافمعیار |
کمینه |
بیشینه |
میانگین |
انحرافمعیار |
||
بهبودروابطزناشویی |
پیشآزمون |
135 |
225 |
85/163 |
37/30 |
119 |
221 |
164 |
202/37 |
پسآزمون |
171 |
227 |
87/195 |
14/20 |
105 |
210 |
37/149 |
94/33 |
|
بهبود ارتباط کلامی |
پیشآزمون |
13 |
27 |
625/19 |
501/4 |
14 |
23 |
37/18 |
113/3 |
پسآزمون |
18 |
25 |
375/21 |
66/2 |
11 |
21 |
75/15 |
69/3 |
|
احساسامنیتدانشآموزان |
پیشآزمون |
4 |
17 |
10 |
276/4 |
6 |
12 |
25/9 |
43/2 |
پسآزمون |
7 |
18 |
25/11 |
65/3 |
5 |
14 |
25/9 |
1/3 |
با توجه به دادههای جدول فوق مقایسۀ میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون در دو گروه آزمایش و گواه دلالت بر این دارد که میانگین نمرات پسآزمون در مرحلۀ بعد از مداخله در برخی موارد تغییراتی را نشان میدهد.
جدول3: آزمون پیشفرض همگنی ضرایب رگرسیون در مفروضۀ بهبود روابط زناشویی
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطحمعناداری |
اثر پیشآزمون |
012/0 |
1 |
012/0 |
100/0 |
975/0 |
گروههای آزمایشی |
969/12 |
1 |
969/12 |
120/1 |
311/0 |
تعامل گروه و پیشآزمون |
987/34 |
2 |
494/17 |
510/1 |
151/0 |
خطا |
013/139 |
12 |
584/11 |
|
|
در جدول 3 نتایج آزمون همگنی ضرایب رگرسیون عامل بهبود روابط زناشویی آورده شده است. چون مقدار F محاسبه شده (510/1) در تعامل گروه و پیشآزمون در سطح 05/0 معنادار نیست(151/0 = P). بنابراین، دادهها از فرضیۀ همگنی شیبهای رگرسیونی پشتیبانی میکند و این فرضیه پذیرفته میشود و میتوان تحلیل کوواریانس را اجرا کرد.
جدول4: آزمون پیش فرض همگنی ضرایب رگرسیون در مفروضۀ بهبود ارتباط کلامی
منابع تغییرات
|
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
اثر پیشآزمون |
861/21 |
1 |
861/21 |
707/3 |
78/0 |
گروههای آزمایشی |
098/21 |
1 |
098/21 |
578/3 83/0 |
|
تعامل گروه و پیشآزمون |
616/24 |
2 |
308/12 |
087/2 |
113/0 |
خطا |
759/70 |
12 |
897/5 |
|
|
در جدول فوق نتایج آزمون همگنی ضرایب رگرسیون عامل بهبود ارتباط کلامی آورده شده است. چون مقدار F محاسبه شده (087/2) در تعامل گروه و پیشآزمون در سطح 05/0 معنادار نیست(113/0 = P)، بنابراین، دادهها از فرضیۀ همگنی شیبهای رگرسیونی پشتیبانی میکند و این فرضیه پذیرفته میشود و میتوان تحلیل کوواریانس را اجرا کرد.
جدول5: آزمون پیش فرض همگنی ضرایب رگرسیون در مفروضۀ بهبود احساس امنیت دانشآموزان
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
اثر پیشآزمون |
293/3 |
1 |
293/3 |
173/1 |
300/0 |
گروههای آزمایشی |
438/2 |
1 |
438/2 |
868/ |
370/0 |
تعامل گروه و پیشآزمون |
305/6 |
2 |
152/3 |
001/1 |
532/0 |
خطا |
695/33 |
12 |
808/2 |
|
|
در جدول 5 نتایج آزمون همگنی ضرایب رگرسیون عامل احساس امنیت دانشآموزان آورده شده است. چون مقدار F محاسبه شده (001/1) در تعامل گروه و پیشآزمون در سطح 05/0 معنادار نیست(532/0 = P)، بنابراین، دادهها از فرضیۀ همگنی شیبهای رگرسیونی پشتیبانی میکند و این فرضیه پذیرفته میشود و میتوان تحلیل کوواریانس را اجرا کرد.
ضرایب رابطة بین پیشآزمون و پسآزمون بالاتر از 6/0 است. بنابراین، میتوان برای تحلیل دادههای پژوهش از آزمون تحلیل کواریانس استفاده کرد.
جدول6: ضرایب همبستگی پیشآزمون و پسآزمون متغیرهای پژوهش
پسآزمون پیشآزمون |
بهبود روابط زناشویی |
بهبود ارتباط کلامی |
احساس امنیت دانشآموزان |
بهبود روابط زناشویی |
769/0 |
||
بهبود ارتباط کلامی |
602/0 |
||
احساس امنیت دانشآموزان |
875/0 |
** معناداری در سطح 01/0
جدول7: نتایج آزمون لوین برای بررسی همگنی واریانس درون گروهی
|
F |
df1 |
df2 |
Sig. |
بهبود روابط زناشویی |
051/0 |
1 |
14 |
825/0 |
بهبود ارتباط کلامی |
288/1 |
1 |
14 |
276/0 |
احساس امنیت دانشآموزان |
186/0 |
1 |
14 |
673/0 |
جدول8: نتایج تحلیل کواریانس برای بررسی تأثیر مشاوره گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
ضرایب اتا |
اثر همپراش |
25/476790 |
1 |
25/476790 |
124/612 |
000/0 |
978/0 |
اثر گروه |
000/8649 |
1 |
000/8649 |
104/11 |
005/0 |
442/0 |
خطا |
750/10904 |
14 |
911/778 |
|
|
|
جمع کل تصحیح شده |
00/496344 |
16 |
|
|
|
|
با توجه به دادههای جدول فوق چون مقدار104/11 F = با درجات آزادی (1و14df =) در سطح معناداری05/0 >p معنادار است. لذا میتوان نتیجه گرفت که مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران آسیب دیده از بیوفایی و خیانت مؤثر است و مقدار اتا نشان میدهد که اثر مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران آسیبدیده از بیوفایی و خیانت در حد قابل قبول 2/44 % است. بنابراین، فرض صفر رد و فرض پژوهش با 95%اطمینان تأیید میشود.
جدول 9: نتایج آزمون تعقیبی شفه دربارۀ فرضیۀ اصلی
متغیر |
J I |
اختلاف میانگین (I – J) |
انحراف معیار |
سطح معناداری |
|
بهبود روابط زناشویی |
آزمایش |
گواه |
500/46* |
954/13 |
500/0 |
گواه |
آزمایش |
500/46-* |
954/13 |
500/0 |
نتایج آزمون تعقیبی شفه نشان میدهد که میانگین نمرۀ بهبود روابط زناشویی در مرحلۀ پسآزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش یافته است.
جدول 10: نتایج تحلیل کواریانس دربارۀ تأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود ارتباط کلامی مادران
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
ضرایب اتا |
اثر همپراش |
062/5513 |
1 |
062/5513 |
923/530 |
000/0 |
974/0 |
اثر گروه |
562/126 |
1 |
562/126 |
188/12 |
004/0 |
465/0 |
خطا |
375/145 |
14 |
384/10 |
|
|
|
جمع کل تصحیح شده |
000/5785 |
16 |
|
|
|
|
با توجه به دادههای جدول فوق چون مقدار188/12 F = با درجات آزادی (1و14df =) در سطح معناداری05/0 p < معنادار است. لذا میتوان نتیجه گرفت که مشاورۀ گروهی بر بهبود ارتباط کلامی مادران تأثیرگذار است. و مقدار اتا نشان میدهد که اثر مشاورۀ گروهی بر بهبود ارتباط کلامی مادران در حد 5/46% است. بنابراین، فرض صفر رد و فرض پژوهش با95% اطمینان تأیید میشود.
جدول 11: نتایج آزمون تعقیبی شفه دربارۀ تأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود ارتباط کلامی مادران
متغیر |
J I |
اختلاف میانگین (I – J) |
انحراف معیار |
سطح معناداری |
|
بهبود ارتباط کلامی |
آزمایش |
گواه |
625/5* |
611/1 |
004/ |
گواه |
آزمایش |
625/5-* |
611/1 |
004/ |
نتایج آزمون تعقیبی LSD در جدول فوق نشان میدهد که میانگین گروه آزمایش در مرحلۀ پسآزمون نسبت به گروه گواه افزایش یافته است
جدول 12: نتایج تحلیل کواریانس دربارۀ تأثیر مشاورۀ گروهی بر افزایش احساس امنیت دانشآموزان خانوادههای آسیب دیده
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
ضرایب اتا |
اثر همپراش |
000/1681 |
1 |
000/1681 |
174/146 |
000/0 |
913/0 |
اثر گروه |
000/16 |
1 |
000/16 |
391/1 |
258/0 |
090/0 |
خطا |
000/161 |
14 |
500/11 |
|
|
|
جمع کل تصحیح شده |
000/1858 |
16 |
|
|
|
|
با توجه به دادههای جدول فوق چون مقدار391/1 F =با درجات آزادی (1و14df =) در سطح معناداری05/0 p <معنادار نیست. لذا میتوان نتیجه گرفت که مشاورۀ گروهی سبب افزایش احساس امنیت دانشآموزان خانوادههای آسیب دیده از خیانت نمیشود و مقدار اتا نشان میدهد که اثر مشاورۀ گروهی افزایش احساس امنیت دانشآموزان خانوادههای آسیب دیده از خیانت فقط 9% است و این تأثیر از لحاظ آماری معنادار نیست. بنابراین، فرض صفر تأیید و فرض پژوهش با 95% اطمینان رد میشود.
ب- بررسی یافتهها بر اساس ویژگیهای جمعیتشناختی گروههای مورد مطالعه
جدول 13: توزیع فراوانی و درصد آزمودنیها به تفکیک تعداد فرزند
متغیر |
شاخص |
||
فراوانی |
درصد |
||
یک فرزند |
2 |
5/12 |
|
دو فرزند |
5 |
2/31 |
|
سه فرزند |
7 |
8/43 |
|
بی جواب |
2 |
5/12 |
|
جمع کل |
16 |
0/100 |
|
با توجه به دادههای جدول فوق بیشترین درصد افراد سه فرزند و کمترین درصد افراد نمونه نیز یک فرزند داشتند.
جدول 14: نتایج تحلیل واریانس چند متغیره دربارۀ تأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران بر اساس ویژگیهای جمعیتشناختی آنها (به تفکیک تعداد فرزندان)
اثر |
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
تعداد فرزندان |
بهبود روابط زناشویی |
208/565 |
2 |
604/282 |
621/0 |
574/0 |
ارتباط کلامی |
125/15 |
2 |
562/7 |
088/1 |
405/0 |
|
خطا
|
بهبود روابط زناشویی |
667/2275 |
5 |
133/455 |
|
|
ارتباط کلامی |
75/34 |
5 |
950/6 |
|
|
با توجه به دادههای جدول فوق چون مقدار F با درجات آزادی متفاوت در سطح معناداری 05/0 p <معنادار نیست، لذا فرض صفر (وجود تفاوت میانگین در گروههای با تعداد فرزندان متفاوت) را نمیتوان رد کرد و فرض پژوهش با 95% اطمینان رد میشود. به عبارت دیگر تأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران بر اساس تعداد فرزندان آنها متفاوت نیست.
جدول 15: توزیع فراوانی و درصد آزمودنیها به تفکیک سطح تحصیلات
متغیر سطح تحصیلات |
شاخص |
||
درصد فراوانی |
|||
زیر دیپلم |
3 |
8/18 |
|
دیپلم |
8 |
0/50 |
|
فوق دیپلم |
3 |
8/18 |
|
لیسانس و بالاتر |
2 |
5/12 |
|
جمع کل |
16 |
0/100 |
بیشترین درصد افراد مدرک دیپلم و کمترین درصد افراد نمونه نیز مدرک بالاتر از لیسانس داشتند.
جدول 16: نتایج تحلیل واریانس چند متغیره دربارۀ تأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران بر اساس ویژگیهای جمعیتشناختی آنها (به تفکیک سطح تحصیلات)
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
سطح معناداری |
|
اثر سطح تحصیلات |
بهبود روابط زناشویی |
008/1015 |
1 |
008/1015 |
335/3 |
118/0 |
ارتباط کلامی |
675/ |
1 |
675/0 |
082/0 |
784/0 |
|
خطا
|
بهبودروابط زناشویی |
867/1825 |
6 |
311/304 |
|
|
ارتباط کلامی |
200/49 |
6 |
200/8 |
|
|
با توجه به دادههای جدول فوق چون مقدار F با درجات آزادی متفاوت در سطح معناداری 05/0 p < معنادار نیست. لذا فرض صفر (وجود تفاوت میانگین در گروههای تحصیلی متفاوت) را نمیتوان رد کرد و فرض پژوهش با 95% اطمینان رد میشود. به عبارت دیگر تأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی زنان بر اساس سطح تحصیلات آنها متفاوت نیست.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف بررسیتأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران آسیب دیده از بیوفایی و خیانت انجام شد. با توجه به نتایج آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 05/0 p <، تفاوت معنادار است، لذا میتوان نتیجه گرفت که مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زناشویی مادران خیانت دیده مؤثر است (فرضیه 1). یافتههای این پژوهش با پژوهش اتکینز، جکوبسن و باکوم (2001)، گوردن (2004)، مؤمنی و شعاعکاظمی (1389) مبنی بر اثربخشی مداخلات درمانی بر بهبود روابط زناشویی همسو است. بهنظر میرسد مشاورۀ گروهی سبب میشود زنان دربارۀ خطاکاری و پیمانشکنی همسر مسئولیت بیشتری بپذیرند و با بخشی از وجود خود روبرو شوند، که به شکلگیری رابطۀ نامشروع منجر شده است، و به نحوی خود را تغییر دهند که صمیمیت را از نو بین خود و همسرشان برقرار کنند. نظریهپردازانی نظیر گلاسر، راجرز، پرز و آدلر نیز بر بعد مسئولیتپذیری انسان تأکید بسیار کردهاند. به قول آدلر انسان خالق عواطف خود است نه قربانی آنها. البته این بدین معنی نیست که هر دو نفر به یک نسبت مسئول رابطۀ نامشروع هستند، بلکه هدف این است که هر یک از زوجین خود را برای وضعیتی که در ایجاد رابطۀ نامشروع دخالت داشته است، مسئول بدانند. زیرا انداختن بار مسئولیت تنها بر دوش یکی از طرفین تقریباً هیچگاه در نقض پیمان زناشویی مصداق ندارد. اعضای گروه در نتیجۀ تعاملات گروهی و آموزشها یاد گرفتند که لازمۀ ایجاد و حفظ روابط زناشویی سالم این است که طرفین برای علاقهمندیها و نیازمندیهای یکدیگر ارزش قائل شوند و سعی کنند در روابط و تصمیمگیریها به نیازها و خواستهای همسرشان توجه کنند. به عبارتی خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دادن، قبول مسئولیت و شناخت انتظارات متقابل، قدم اول در بهبود روابط زناشویی است. آزمودنیهای پژوهش بهرغم اینکه مورد بیوفایی یا خیانت همسر قرار گرفته بودند بنا به دلایل مختلف خواهان طلاق و جدایی نبوده و عمدهترین انگیزۀ آنها حفظ کانون گرم خانوادگی و آینده فرزندان بود به همین دلیل آنها بیشتر متمایل به حفظ و ساختن زندگی موجود بودند. زنان آموختند که قادر هستند نقش مؤثری در بهبود روابط میان خود و همسرانشان داشته باشند و با خوشبینی نسبت به آیندۀ زندگی مشترک، انرژی خود را به سوی خلق چیزی نو، ورای روابط کهنه و قدیمی هدایت کنند. کما اینکه به قول گلاسر بهترین راه دستیابی به نزدیکی در رابطۀ زناشویی خلّاقیّت است. بر اساس تئوری انتخاب تنها کسی که میتواند بر ما کنترل داشته باشد، خود ما هستیم. اگر ارتباط زناشویی ناموفقی داریم باید ببینیم چه میتوانیم انجام دهیم که ارتباط ما را بهبود بخشد و نه اینکه سعی کنیم دیگران را تغییر دهیم. به نظر میرسد پیش از هر اقدامی باید از کاربرد هفت عادت مخرب (عیبجویی، سرزنش، شکوه و گلایه، نق و غرغر، تهدید، تنبیه و دادن باج یا حق حساب برای تحت کنترل درآوردن دیگری) اجتناب کرد، زیرا این عادات افراد را بیشتر از هم دور میکند و بر مشکلات آنها میافزاید. پس از افشای خیانت همسر، اغلب زنان خواهان آن هستند که ناراحتی و زجر روحی خود را به زبان بیاورند و همسران آنها بیشتر مایل به اجتناب از درگیری هستند و میخواهند زندگی خود را به روال عادی خود باز گردانند. بنابراین، زنان با شرکت در گروه نحوۀ بیان ناراحتی را فرا گرفته و به این امر آگاه شدند که تنبیه و تلافی حلال مشکلات نیست و تنها طرف مقابل را به نشان دادن واکنش متقابل وادار میکند. بنابراین، در نتیجه آموزشها اعضاء یاد گرفتند از تهدید، سرزنش و رفتارهای تحقیر کننده بپرهیزند که دشمن سازگاری و ایجادکنندۀ آسیب و نفرت در زندگی مشترک است. به اعتقاد گوردن، باکوم و اشنایدر ( 2004) نیز در مرحلۀ بهبودی، زنان متوجه میشوند که خشم مداوم نسبت به همسر اثرات مخربی روی خود آنها دارد. آنها پی میبرند که با ادامۀ تنبیه، به احساس برابری نخواهند رسید. بنابراین، به تدریج به سمت کنترل بیشتر زندگی حرکت کرده و به فراسوی حادثه میروند. درد و رنج زنانی که مورد خیانت همسران خود قرار گرفتهاند، آن قدر زیاد است که حاضر هستند برای رهایی دست به هر کاری بزنند. لذا مشاورۀ گروهی میتواند به آنها کمک کند تا در جهت بهبود اوضاع و رفع اختلافات زناشویی، توان و آموزشهای لازم را کسب کنند. آنها فرا میگیرند که زنده کردن گذشتههای تلخ نه تنها کمکی نمیکند، بلکه به تکرار واقعه منجر میشود. زنان با کنار هم قرار دادن چهار قانون حمایت، توجه، زمان و صداقت، روابط زناشویی خود را بهبود بخشیده و به واسطۀ تقویت روابط عاطفی، احتمال بروز خیانت مجدد کاهش مییابد. آزمون فرضیۀ 2 نشان میدهد با توجه به نتایج تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 05/0 p < تفاوت معنادار است، لذا میتوان نتیجه گرفت که مشاورۀ گروهی بر بهبود ارتباط کلامی مادران تأثیرگذار است. در تبیین این یافته میتوان گفت غالباً بعد از افشای رابطۀ نامشروع، شاهد بسیاری از خروشهای ناگهانی خشم خواهیم بود. زنان در فرایند گروه یاد گرفتند که بیرون ریختن افسار گسیختۀ خشم، صرفاً کینه و خشم بیشتری تولید میکند و سکوت کردن و داد و بیداد راه انداختن دو طریقۀ نادرست بیان افکار و احساسات هستند و آرامش و صراحت کلام سبب میشود همسرشان با دقت بیشتری به حرفهای آنها گوش دهد و در مقایسه با داد و هوار کشیدن، بهطور ملموستری رنج و آسیب وارده را درک و احساس کند. آنها توانستند از خویشتننگری و خلوص به عنوان ترفندی برای خلع سلاح و فرو نشاندن خشم همسر عهدشکن خود استفاده کنند. در جلسات مشاورۀ گروهی این فرصت پیش میآید که مادران با یادگیری تکنیکهای ارتباط سازنده، طوری صحبت کنند که همسرانشان حرفهایشان را شنیده و رنج آنها را درک کنند و در نتیجه از مشاجرات و تعارضات بینتیجه و آسیبزا بپرهیزند. در همین راستا میتوان به نظریۀ گلاسر اشاره کرد، به اعتقاد او تنها راه حل مشکلات زناشویی، گفتگو با زبانی مهرورزانه یا زبان تئوری انتخاب است. به نظر میرسد که مشاورۀ گروهی مادران را قادر میکند که با دقت و همدلی به همسران خود گوش دهند و بحثهای صلحآمیز با آنها داشته باشند و از لحاظ روانی و عاطفی به یکدیگر نزدیکتر شوند. گوش دادن مهارتی است که به زوجین کمک میکند نسبت به یکدیگر نگرش توجهآمیز داشته باشند و به گفتههای یکدیگر اعتبار دهند. این مهارت حالت دفاعی زوجین را کاهش و از جنبۀ تضادی و ارزیابی گفتگوی آنها میکاهد که همین باعث تقویت ارتباط و افزایش رفتار محبتآمیز میشود. بیان افکار و احساسات مثبت و منفی نیز باعث افزایش میزان خودافشایی و صادق بودن میشود و این به کاهش فاصلۀ روانی و عاطفی زوجین بسیار کمک میکند. وقتی مادران در ارتباطات کلامی از به کار بردن جملات سرد و توهینآمیز اجتناب میکنند، این امر باعث بهبود روابط میشود و در جلوگیری از انباشته شدن رنجشهای ماندگار و افزایش توافق زوجین بسیار مؤثر است. آزمون فرضیۀ 3 نشان میدهد با توجه به دادههای جدول در سطح معناداری 05/0 p < معنادار نیست. لذا میتوان نتیجه گرفت که مشاورۀ گروهی سبب افزایش احساس امنیت دانشآموزان خانوادههای آسیب دیده از خیانتهای زناشویی نمیشود. در تبیین این یافته میتوان گفت پدری که درگیر خیانت میشود، به واسطۀ ماهیت هیجانزایی و مخفیانه بودنی که این امر دارد، مقدار قابل ملاحظهای از نیروی فکری و ذهنیاش را به نحوی خارج از هنجار مصرف میکند، طوری که این امر باعث میشود تا شخص توجه لازم و طبیعی را به فرزندان خود نداشته باشد و مادری که مورد خیانت قرار میگیرد، به دلیل آشفتگیهای فکری و رفتاری جالب توجهی که در او ایجاد میشود، در انجامدادن وظایف مادرانۀ خود با کاستیهایی مواجه میشود. از طرفی فرزندان نسبت به مادر خود که مورد بیمهری، کم لطفی و یا بیوفایی قرار گرفته احساس همدردی کرده و در مقابل احساس ناخوشایندی نسبت به طرف مقابل پیدا میکنند، همین امر مشکل آفرینیهایی را در زمینههای ارتباطی والدین با فرزندان به همراه دارد. از سوی دیگر در خانوادهای که خیانت رخ میدهد، مجموعهای از تنشها، منازعهها و درگیریها میان والدین ایجاد میشود و در نتیجه، بعضی از فرزندان به واسطه برونگراییشان ناراحتی و نگرانی خود را واضح و آشکار در عمل بروز میدهند و بعضی دیگر بروز نداده، اما در اعمال و رفتارشان دچار مشکل و افت تحصیلی میشوند یا در بلند مدت دچار رفتارهای نابهنجار میشوند. در پژوهش حاضر نیز تقریباً همۀ اعضای گروه اظهار کردند که فرزندانشان در شرایط روحی بسیار نامناسبی هستند و با مسائلی نظیر خودکشی، رفتارهای وسواسگونه، افسردگی، خشم شدید از پدر، عدم تمایل به ازدواج و دید بسیار منفی نسبت به مردان دست به گریبان هستند. دانشآموزان خانوادههای آسیب دیده از خیانت، شاهد کشمکشها و ناآرامیهای بسیاری هستند و به دلیل تجربۀ پیمان شکنی پدر و مادر در کودکی، در معرض خطر تکرار الگوهای رفتاری مشابه در زندگی زناشویی خود هستند، ولی از آنجایی که جلسات مشاورۀ گروهی صرفاً برای مادران آنها برگزار شد و خود فرزندان در چنین جلساتی حضور نداشتند و از طرفی پدران آنها به دلیل حضور نداشتن درکلاسها از شدت مشکلات روحی و روانی آنها مطلع نشدند و تلاشی برای رفع مسائل انجام ندانند و با توجه به اینکه فرزندان به دلیل جوّ متشنج منزل شاید نتوانستند دردهای خود را به زبان آورند و به ناچار خشم و عصبانیت شدیدی را تحمل کردند، لذا به نظر میرسد به دلیل عمق جراحت وارده، شفای روحی و روانی آنها بسیار دشوار به نظر میرسد. آزمون فرضیۀ 4 نشان میدهد تأثیر مشاورۀ گروهی(05/0 p <) بر بهبود روابط زناشویی مادران بر اساس تعداد فرزندان آنها متفاوت نیست. در تبیین رد فرضیه میتوان به این نکته اشاره کرد که مسألۀ بیوفایی و خیانت، مادران را به شدت دچار آسیب و رنجهای روحی میکند و صرفنظر از سن، مدت زمان ازدواج، میزان تحصیلات و تعداد فرزندان، آنها به دنبال راهکارهایی هستند که از تعارضاتی که در نتیجۀ بیوفایی و خیانت همسر با آن دست به گریبان هستند خلاص شوند و با پشت سر گذاشتن این تجربۀ دردناک، زندگی زناشویی خود را استحکام بخشند. به نظر میرسید مدت زمان ازدواج کمتر، میزان تحصیلات بالاتر و سن کمتر، در بهبود روابط زناشویی مادران آسیبدیده از خیانت تأثیرگذار باشد، ولی به دلیل محدودیت حجم نمونه و تا حدودی همگن بودن آن، نمیتوان استناد دقیقی به این نتیجه داد. لذا در تدابیر درمانی و مشاورهای لازم است تا تفاوتهای فردی و شرایط زندگی مد نظر قرار گیرد.
به نظر محقق بهتر است دربارۀ تعهد و وفاداری به زندگی زناشویی، از طریق رسانهها و همچنین در مدارس و دانشگاهها، فرهنگسازی شود، زیرا این مسأله صرفاً زنان جامعه را دچار آسیب نمیکند، بلکه به کل خانواده ضربۀ مهلکی وارد کرده و علاوه بر خانوادۀ فعلی، خانواده گسترده، خانواده هر یک از زوجین و سیستم آموزشی به دلیل تحصیل فرزندان در مدارس و دانشگاهها و... را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین فرزندان آسیب دیده احتمالاً در بزرگسالی رویههایی نظیر گریز از ازدواج یا در صورت تشکیل خانواده، انتقامگیری از شریک زندگی و جا گذاشتنها و بیوفاییها را در پیش میگیرند و ناخواسته مسائل کودکی خود را در زندگی مشترک تکرار میکنند. به عبارتی خانوادهای که آسیب میبیند، جامعه را نیز دچار آسیب میکند و با بیتوجهی و نادیده گرفتن چنین مشکلاتی، سنگ روی سنگ بند نمیشود و این بیاعتمادی به کل جامعه سرایت میکند، زیرا شخصیت فرد ابتدا در خانواده شکل میگیرد و اگر این احساس امنیت را در خانواده تجربه نکند، هرگز نخواهد توانست فرد متعهدی نسبت به جامعه خود باشد. لذا بهتر است این موضوع با رعایت ملزوماتی آشکار شود که به زیر پا گذاشتن ارزشها و آموزشهای پیش از موعد منجر نشود و جوانب، علل، پیامدها و راهکارهای درمانی آن بررسی شود، زیرا به نظر میرسد هنوز در کشور ما فضای لازم برای بررسی این موضوع وجود ندارد و این مسأله همانند آتش زیر خاکستر است که سرانجام آسیبهای جبرانناپذیری بر پیکرۀ خانواده و به تبع آن جامعه وارد میکند.
این پژوهش مانند بسیاری از پژوهشها با محدودیتهایی به شرح زیر مواجه بود:
1- محدودیت حجم نمونه به دلیل فقدان همکاری آزمودنیهای مورد نظر با توجه به تعداد زیاد آزمودنیها در جامعۀ ایران/ تهران.
2- ریزش اعضا در بعضی از جلسات مشاورۀ گروهی، بهعلت مشکلات فردی نظیر مراقبت کردن از فرزند خردسال و مخالفت همسر، در نتیجه تعمیم ندادن آن به جامعۀ مورد نظر.
3- عدم اجرای پیگیری. زیرا اطلاعات مربوط به پیگیری میتوانست مؤید بیشتر نتایج پژوهش باشد.
4- کوتاه بودن مدت آموزش با توجه به عمیق بودن جراحت.
5- عدم حضور مردان (شرکای زندگی زنان آسیبدیده).
6- به دلیل دشواری دستیابی به آزمودنیهای مورد نظر امکان کنترل متغیرهای مداخلهگر همچون دامنۀ سنی محدود، سطح تحصیلات، تعداد فرزندان و... وجود نداشت.
در پژوهش حاضر به دلیل فقدان همکاری مردان، محقق به ناچار جلسات مشاورۀ گروهی را برای مادران آسیبدیده از خیانت برگزار کرد، در این راستا پیشنهاد میشود تأثیر مشاورۀ گروهی بر بهبود روابط زوجین بررسی شود. از آنجایی که فرزندان خانوادههای آسیبدیده از خیانت، شاهد کشمکشها و ناآرامیهای بسیاری هستند و از عوارض مشکلآفرین بیوفایی به نوعی صدمه میبینند و به دلیل تجربۀ پیمان شکنی پدر و مادر در کودکی، در معرض خطر تکرار الگوهای رفتاری مشابه در زندگی زناشویی خود هستند، پیشنهاد میشود چنین جلساتی برای آموزش فرزندان این خانوادهها هم در اولویت قرار گیرد و نتایج آن به بحث گذارده شود. آموزش راهکارها و تدابیر درمانی به خانوادههای آسیب دیده از خیانتهای زناشویی به منظور توسعۀ بهداشت روانی زوجین و جلوگیری از فروپاشی بنیان خانواده ارائه شود. از طریق برگزاری کارگاهها، اصول و روشهای خاص مداخلات درمانی به مشاوران و متخصصان بهداشت روانی ارائه شود تا هنگام مواجهه با این مسأله بغرنج از آمادگی مناسبتری بهرهمند شوند. از آنجا که یادگیری روشهای برطرف کردن نیازهای عاطفی یکدیگر در زندگی مشترک آسانتر از درگیر شدن در بیوفایی و سرانجام جدایی است، در مشاورههای قبل از ازدواج آگاهیهای لازم ارائه شود. برگزاری کارگاههای آموزشی برای کلیۀ خانوادهها در زمینۀ بهبود روابط زناشویی و پیشگیری از عوامل زمینهساز و تداوم بخش خیانت و بیوفایی. با توجه به اینکه خیانت از مسائل دردناکی است که در سالهای اخیر به بسیاری از خانوادهها، صدمات جبرانناپذیری وارد کرده است، لازم است پژوهشکدههای زنان، آموزش و پرورش، خانههای سلامت شهرداری، دانشگاهها، سازمان ملّی جوانان و... در جهتگیری پژوهشهای خود به این امر توجه ویژهای مبذول کنند تا زمینۀ پیشگیری از آن فراهم آید.
[1]. Gelading
[2]. unfaithfulness
[3]. Pittman
[4] .Harley&Chalmers
[5].Blou
[6]. Oppen Heimer
[7]. marriage enrichment
[8]. Glasser
[9]. Neuman
[10]. Hal ford
[11]. Dupree
[12]. treatment engagement
[13]. assessment
[14]. intervensions
[15]. blaming - distancing
[16]. Replace Prevention
[17]. Interpersonal Therapy
[18]. Guerrero & Bachman
[19]. Vaughan
[20]. Atkins, Jacobson & Baucom
[21]. Gordon
[22]. Butler, Harper & Seedall