Comparison the life narrative analysis of introversion/ extraversion female students

Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

The purpose of the research was to recognize the type of relationship between narrative and understanding the life story of introvert and extrovert students and achieving the details of the narrative life styles of these personality types. The research design was ex-post facto, the type of casual-comparative method. The sample group had 300 participants that included female undergraduate students at Tehran University, which was selected with randomized cluster sampling method. They were divided to introvert/extrovert groups by using the short form of the Eysenck Personality Inventory. Then some of them were selected from the end of the introversion/extraversion continuum and were interviewed by using Mcadamas life story form. The data was analyzed with meta-analysis and X2 test. The results showed that the attitude of introvert and extrovert people, their narrative content, the context, structure and pattern of narrative and also the mental and emotional space of their stories are significantly different. In addition, introversion- extraversion and neuroticism traits can influence the production of individual language in a variety of contexts.

Keywords


مقدمه

در ابتدای قرن بیستم، ویتگنشتاین[1] فیلسوف بزرگ آلمانی و نیز فلاسفة دیگر، این مطلب را مطرح کردند که وقایع اجتماعی و بین فردی که افراد، آن‌ها را تجربه و از طریق آن و با آن زندگی می‌کنند در وهلة نخست با استفاده از زبان ساخته و پرداخته می‌شود. مقصود آن است که زندگی، یک بازی زبانی است (هومن،1391). بنابراین، به روش‌هایی توجه شد که افراد، با استفاده از آن‌ها، زبان را برای کشف رخدادها به کار می‌گیرند (هومن،1391).

روایت یکی از رویکردهای جدید در این زمینه است که براساس نظریة گفت و گو بر پایة داستان‌هاست و مجموعة کاملاً متمرکزی از فنون ملاحظاتی دارد که برای اولین بار مایکل وایت[2] و دیوید اپسون[3] مطرح کردند(گلدنبرگ و گلدنبرگ،1386). روایت ابزاری است که به یک مفهوم، کلید ورود به ذهن و شخصیت هر فردی است ( اسماعیلی نسب، اسکندری و برجعلی،1384)؛ زیرا به موازاتی که در زندگی جلو می‌رویم، داستان خود و رفتار‌مان را بیش‌تر تطبیق می‌دهیم (برایان فی،1389).

به اعتقاد لاولر[4](2000؛ به نقل از هاینز[5]،2006 ) ما همه دربارة زندگیمان به خودمان و دیگران، داستان‌هایی می‌گوییم و در این داستان‌ها، احساسمان را دربارة خودمان، جهان و روابط خود با دیگران می‌سازیم. پس روایت، هم یک شیوة استدلال و هم یک شیوة بازنمایی است. انسان‌ها جهان را در قالب روایت می‌فهمند و آن را و خود را در قالب روایت، بیان می‌کنند (طلوعی و خالق پناه،1387). ما در ضمن عمل کردن، داستان می‌گوییم و پس از آن به داستان‌گویی دربارة آن اعمال ادامه می‌دهیم( برایان فی[6]،1389). بنابراین، به نظر می‌رسد از دریچة تحلیل روایت‌، می‌توان به شخصیت، از بنیادی‌ترین مفاهیم روان‌شناسی، نظر افکند؛ به گونه‌ای که بتوان داستانی را بررسی کرد که فرد از زندگی‌اش می‌گوید.

 پژوهش‌گران در این مقاله در صدد هستند تا از دریچة تحلیل خاطرات افراد درونگرا و برونگرا، روایت‌های آن‌ها را از زندگی بررسی کنند. زیرا روایت بر مبنای این درک قرار می‌گیرد که شکل زبانی که افراد از طریق آن، زندگیشان را درک می‌کنند، شکل داستانی یا روایت‌گونه است(ربیعی، فاتحی‌زاده و بهرامی،1387). به دیگر سخن، زبان تشکیل‌دهندة زندگی‌های افراد است. هیچ کس نمی‌تواند بیرون از زبان بایستد؛ زیرا زبان مهیج است و واقعیت‌ها را بیرون می‌ریزد. بنابراین، باید به استفاده شخص از زبان، از همان آغاز و نیز در طی گفت و گوی درمانی هشیارانه توجه کرد (کوستا و دویل[7]،2012).

داستان و زندگی در هم تنیده‌اند (کلاندینین[8]،2010) و زندگی با تأکید بر روایت از جنبة  بیولوژیک خویش فراتر می‌رود و به پدیده‌ای بیوگرافیک تبدیل می‌شود (بامبرگ[9]،2010). نقشة اصلی زندگی‌های ما دقیقاً همین خط سیر روایت دنباله‌دار زندگی است که تا حدی ما خود طراح آن هستیم (برایان‌فی، 1389) و همان‌طور که بامبرگ (2010) اشاره می‌کنند، سازماندهی خود به واسطه روایت شکل می‌گیرد.گفتن داستان‌ها یا بازگویی[10] تجربه‌ها در یک چهارچوب روایی، دریچه‌ای به زندگی عاطفی و شخصی افراد باز می‌کند(نلسون و فیوش[11]،2004، اپن هیم[12] و همکاران،1997؛ به نقل از ریس[13] و همکاران،2010). بنابراین، مطالعة روایت، مطالعة طریقه‌ای است که انسان‌ها جهان را تجربه می‌کنند(جینگ ما و سوژن رن[14]، 2011).

از این رو، مطرح شدن نظریة روایت به عنوان گرایشی نسبتاً جدید در حوزة روش‌شناسی که موج گسترده‌ای را برانگیخته است، برای حفظ پویایی و بالا بردن سطح دانش جامعه ضروری به نظر می‌رسد؛ به ویژه آنکه آمیخته با آموزه‌های فرهنگی ماست و با فرهنگ ما قرابت دارد. در زمینة کاربردی، این نظریه و شیوة درمانی که از آن استنتاج می‌‌شود، می‌تواند برای افراد و جوامع مفید باشد. وقتی ما خود را می‌شناسیم که در کدام رگه شخصیتی قرار داریم، می‌توانیم روایت زندگی خود را نیز کشف کنیم و به نوعی خودشناسی برسیم، گره‌ها و نقص داستان خویش را بیابیم و از این طریق، روایت خود را به سمت بهتر شدن تغییر دهیم و به بازتوصیف آن اقدام کنیم و این‌گونه کیفیّت زندگی خویش را بهبود بخشیم. در حقیقت، با بررسی روایت زندگی، خصوصیات افراد به شیوه‌ای عمیق بررسی می‌شود و این مقدمه‌ای است برای اصلاح روایت‌ها.

با نگاهی به ادبیات پیشین، پژوهش گیل اُبرلندر(2004) نشان داد صفات درونگرایی- برونگرایی و نوروزگرایی می‌توانند به شکل معناداری بر رفتار تولید زبان فردی در تنوعی از بافت‌ها نیز تأثیر بگذارند. در واقع، افراد در روشی که صحبت می‌کنند و می‌نویسند متفاوت هستند. برخی از این تفاوت‌های اصولی و قاعده‌مند می‌توانند از لحاظ ظاهری به تفاوت‌های عمقی‌تر مانند صفات شخصیتی نسبت داده شوند.

نتایج پژوهش هیرش و پترسون، 2009 نشان داده است که هر یک از 5 عامل شخصیت به‌طور قوی و معناداری با الگوهای کاربرد کلمه ارتباط داشت که به صورت نظریه‌ای متناسب با صفات بودند. در واقع استفاده از زبان، انعکاس مهمی از شخصیت افراد است.

با وجود این، در هیچ یک از مطالعات پیشین، جزئیات روایت‌های افراد بررسی نشده است. این مقاله درصدد است تا از طریق غور در به کار بردن کلمات توسط افراد درونگرا و برونگرای انتهای پیوستار و با بررسی عمیق‌تر خاطرات گفته شده توسط آن‌ها و غور در این واگویه‌ها، به روایت زندگی آن‌ها دست یابد؛ و به این پرسش پاسخ دهیم که مضمون روایت‌های زندگی دانشجویان درونگرا و برونگرا با یکدیگر چه تفاوتی دارد و اینکه آیا می‌توان به روایاتی با مختصات ویژه در این رگه‌های شخصیتی دست یافت .

روش

پژوهش حاضر از لحاظ روش شناختی، از نوع پس رویدادی و با توجه به ماهیت مقایسة گروهی، از نوع علی- مقایسه‌ای بود. جامعة پژوهش کلیة دانشجویان دختر دانشکده‌های دانشگاه تهران را شامل می‌شد که در رشته‌های مختلف این دانشگاه (علوم تجربی، ریاضی فیزیک، علوم انسانی و هنر) در سال 90-91 مشغول به تحصیل بودند. نمونة مورد مطالعه متشکل از 300 نفر از این دانشجویان بود که به شکل خوشه‌ای از بین دانشکده‌های دانشگاه تهران، انتخاب و از هر دانشکده به صورت تصادفی، دو بخش سؤالات برونگرایی و نوروزگرایی پرسشنامة تجدید نظر شدة شخصیت آیزنک- فرم کوتاه که شامل 24 سؤال است میان دانشجویان توزیع شد. پس از پر کردن پرسشنامه خودگزارشی آیزنک توسط دانشجویان و آمایش نمرات نوروزگرایی و برونگرایی، از بین همة افراد، کسانی جدا شدند که با ملاک نمره‌گذاری آزمون برای درونگرایی و برونگرایی، مطابقت و انتهایی‌ترین نمرات را داشتند. در واقع، افراد دارای نمرات کرانه‌ای مشخص شدند؛ یعنی افرادی که نمرة برونگرایی آن‌ها یک انحراف استاندارد یا بیش‌تر با میانگین نمونه فاصله داشت. واضح است که بدین طریق، هم افراد دارای نمرة خیلی پایین و هم افراد دارای نمرة خیلی بالا در مقیاس برونگرایی انتخاب شدند. از میان این افراد به میزان اشباع، 10 نفر از هر گروه انتخاب شدند؛ به بیان دیگر، 33/3% افراد از بالا و پایین توزیع گروه نمونه انتخاب شدند. با این افراد تماس گرفته شد و از آن‌ها تقاضا شد در مصاحبه شرکت کنند.

برای تحلیل روایت‌های زندگی افراد، از رویکرد تحلیل محتوا استفاده و کدگذاری انجام شد.به منظور بررسی روایی مصاحبه، تمامی شرح‌‌های روایی برای دو مجموعة مختلف مضمون‌های انگیزشی- عاملیت توسط پژوهشگر و یک دانشجوی ارشد روان‌شناسی به عنوان یک درجه‌بندی کنندة مستقلکدگذاری شد و ضریب پایایی بین کدگذاران برای عاملیت= 4/87 و برای مشارکت= 5/96 به دست آمد. پس از محاسبة نمرة کل عاملیت و مشارکت برای هر فرد، از آزمون‌های t مستقل برای تحلیل نتایج استفاده شد.

ابزار‌های پژوهش عبارت بودند از:

فرم کوتاه آزمون شخصیتی آیزنک[15] بزرگسالان (EPQ-RS):این مقیاس خود‌سنجی 48 ماده‌ای، خلاصة آزمون آیزنک برای استفاده در میان بزرگسالان و شامل چهار مقیاس نوروتیسم[16]، سایکوتیسم[17]، برونگرایی- درونگرایی[18] و دروغ سنجی[19] است که هر مقیاس دارای 12 سؤال می‌باشد (تیواری، سینگ و سینگ[20]،2009) و در افراد با دامنة سنی 16 تا 70 سال بررسی می‌شود. از آزمودنی‌ها خواسته می‌شود برای هر یک از مواد، یکی از دو پاسخ بله و خیر را انتخاب کنند. برای پاسخ‌های «بله» نمرة 1 و برای پاسخ‌های «خیر»، نمرة صفر در نظر گرفته می‌شود. در اجرای این آزمون، نمرات ابعاد «درونگرایی- برونگرایی»،« پایداری- ناپایداری هیجانی یا نوروزگرایی» هر فرد در پیوستاری با دو قطب قرار می‌گیرند(صبحی قراملکی، 1385). بالاترین نمره در هر بعد، 12 است.

تیواری و همکاران (2009) نشان دادند بین خرده مقیاس‌های نسخة 48 سؤالی و 100 سؤالی، همبستگی‌های بالایی وجود دارد (بخشی‌پور و خسرو شاهی،1385). اعتبار مقیاس11/63 E=، مقیاس35/78 N=، مقیاس22/53 P=  و مقیاس64/56 L= می‌باشد(ندر محمدی مقدم،1377).

‌فرم تجدید نظر شدة مصاحبه نیمه ساختار یافته داستان زندگی مک آدامز[21] :مصاحبه به چند بخش تقسیم می‌شود. در مطالعة حاضر، از بخش دوم فرم- که شامل 8 صحنه است- برای استخراج روایت‌های افراد استفاده می‌شود که بر روی خاطرات کلیدی و شخصی از گذشته و حال متمرکز می‌شود که به ویژه، واضح، مهم و برجسته هستند. صحنة اول) تجربیات اوج: لحظه‌های ویژه‌ای در داستان که برجسته هستند، زیرا بسیار خوب و مثبت هستند. صحنة دوم) تجربیات افت: بدترین لحظه‌ها در داستان؛ صحنه‌هایی که برجسته هستند به دلیل اینکه خیلی منفی هستند. صحنة سوم) تغییر مهم: تجربة رویدادی ویژه در داستان زندگی که فرد در آن، دستخوش تغییر یا انتقالی مهم، بسته به فهم او از خود شده است. صحنة چهارم) اولین خاطره(خاطرات نخستین) و غیره. در ادامه، خاطرات دیگر از فرد پرسیده می‌شود که هر کدام، صحنة ویژه‌ای از هر مرحله‌ای از زندگی است که پیش از این توصیف نشده، اما به صورت حافظة زنده در ذهن، برجسته است(مک آدامز و همکاران، 2006). برای هر صحنه، سؤالاتی از افراد پرسیده می‌شود: چه اتفاقی افتاد؟ چه چیزی منجر به این اتفاق شد؟ کجا و کی رخ داد؟ چه کسی حضور داشت؟ و افکار و احساسات در طول آن رویداد، چه اهمیت و تأثیری در زندگی‌اش داشت؟(مک آدامز، 2011).نحوة نمره‌گذاری خاطرات یادآوری شده توسط پژوهشگر، با توجه به جملات و عبارات به کار رفته در یک خاطره انجام می‌شود. در مطالعة حاضر، به این سؤالات و جزئیات آن‌ها دربارة هر گروه (درونگرا و برونگرا) توجه شده است. مواردی که بررسی شدند شامل این عناوین هستند: موضوع اتفاق‌‌های مهم زندگی، افراد درگیر در اتفاق‌ها، مکان و زمان و بار عاطفی رویدادها و تأثیر آن‌ها بر افراد.

به منظور تجزیه و تحلیل روایت‌های زندگی افراد، از رویکرد تحلیل محتوا استفاده شد. کل خاطرات مصاحبه، شامل 8 عنوان بود. از آنجا که کل گروه مورد پژوهش، 20 نفر بودند در مجموع، 160 خاطرة مختلف ( در هر گروه 80 خاطره) بررسی شد. پس از به دست آوردن اجزای هر خاطره، از آزمون خی دو برای تحلیل نتایج به دست آمده استفاده شد.

یافته‌ها

نمونة نهایی شامل یک گروه 10 نفره از افراد برونگرا با میانگین سنی7/20 (دامنة سنی=22-19، میانگین برونگرایی= 12، میانگین نوروزگرایی= 8/1) و یک گروه 10 نفره از درونگرایان با میانگین سنی 4/21(دامنة سنی=23-20، میانگین برونگرایی= 3/2، میانگین نوروزگرایی= 9/9) بود. با توجه به جدول 1، به دلیل آن که نمرات خام در مقیاس E آزمون آیزنک، برای تمامی افراد برونگرا، که در انتهای پیوستار قرار داشتند، 12 است، انحراف استاندارد و خطای معیار این مقیاس صفر به دست آمده است. همچنین، یافته‌های آماری گویای این مطلب است که میانگین نمرة نوروزگرایی در گروه درونگرا بالاتر از گروه برونگرا است.

جدول 1: میانگین و انحراف معیار افراد گروه ‌های نمونه در مقیاس‌های E و N آزمون آیزنک « گروه برون‌گرا »

آماره‌ها عامل‌ها

میانگین

انحراف استاندارد

 

خطای معیار

 

بیشینه

کمینه

برونگرایی

12   

0000/0

 

0000/.

 

12

12

نوروزگرایی

8000/1

7888/.

 

2494/0

 

3

1

« گروه درونگرا»

آماره‌ها عامل‌ها

میانگین

انحراف استاندارد

خطای معیار

بیشینه

کمینه

درونگرایی

3/2

8232/0

2603/0

3

1

نوروزگرایی

9/9

1317/2

6741/0

12

7

نتایج تحلیل محتوای روایت‌های گزارش شده توسط دو گروه بررسی و تحلیل آماری یافته‌ها در قالب جداول جداگانه به گزارش شده است.

فردی و بین فردی بودن خاطرات دو گروه در جدول 2آمده است. تجربة اوج اکثر افراد درونگرا فردی است در حالی‌که این تجربه در اکثر افراد برونگرا، بین فردی است؛ هم چنین در گروه درونگرا، تمامی تجربه‌های افت نیز، فردی است. یافته‌ها نشان‌دهندة وجود رابطة معنادار (91/12=2χ و 005/0‌p <))بین درونگرایی و برونگرایی با بافت تجربیات است.

جدول 2: تعداد خاطرات فردی و بین فردی در گروه‌ها

گروه

خاطرة فردی

درصد

خاطرة بین فردی

درصد

خی دو

سطح معناداری

درونگرا

61

25/76

19

75/43

91/12

001/0

برونگرا

39

75/48

41

25/51

برای تحلیل اینکه افراد در هر خاطره چه کسانی را به یاد دارند و چگونه، جداسازی خاطرات- از این جهت انجام شد که در آن‌ها به افراد محبوب یا منفور ( شخصیت‌های مثبت و منفی) و همچنین، افراد خانواده یا دوستان اشاره شده است (جدول 3). شایان ذکر است که شخصیت‌‌های حاضر در خاطرات بررسی نشده در جدول خنثی بوده‌اند.

جدول 3: نتایج آزمون خی دو برای رابطة درونگرایی و برونگرایی با  شخصیت‌های خاطرات

گروه

 

تعداد خاطره با

شخصیت منفی

تعداد خاطره با شخصیت خنثی

 

تعداد خاطره با

شخصیت مثبت

خی دو

معناداری

درونگرا

 

22

23

 

35

36/7

025/0

برونگرا

 

9

33

 

38

 

 

با توجه به جدول 3 و وجود رابطة معنادار (36/7 =2χ و 005/0‌p <)) می‌توان گفت در گروه درونگرا، نسب خاطراتی که در آن‌ها شخصیت منفی وجود دارد به کل خاطرات، بیش از گروه برونگرا است.

علاوه بر این، با بررسی افراد مؤثر (مثبت و منفی ) در خاطرات دو گروه، مشاهده شد که در گروه برونگرا، در 32 خاطره از مجموع 80 خاطره (40%)، اعضای خانواده مؤثر بوده‌اند و 5/37%، دوستان و معلمان تأثیر داشته‌اند. همچنین در گروه درونگرا، در 75/43‌% موارد، خانواده مؤثر بوده‌اند و 35%، دوستان و معلمان تأثیر داشته‌اند.

در جدول 4 مکان وقوع رویدادها، بدون احتساب تجربه‌های تغییر مهم بررسی شده است. یک نکته دربارة مکان خاطرات، این است که تجربة افت اکثر افراد گروه درونگرا (60%) در منزلشان رخ داده در حالیکه در گروه برونگرا، این تجربه اکثراً (60%) در خارج از منزل اتفاق افتاده است. و نکتة جالب دیگر اینکه، باالعکس، تجربة اوج افراد درونگرا در بیش‌تر موارد(70% ) خارج از منزل بوده؛ در صورتی‌که این تجربه در افراد برون‌گرا در بیش‌تر موارد (70%) در منزل و محل زندگی رخ داده است.

جدول 4: مکان خاطرات گروه‌ها

 گروه

منزل

درصد

خارج از منزل

درصد

خی دو

معناداری

درونگرا

34

57/48

36

42/51

 58/3

05/0

برونگرا

23

85/32

47

14/67

 

در خاطرات مختلف، از شخص سؤال می‌شد که در این خاطره، چند ساله بوده‌اید. پس از دسته‌بندی و تشکیل زمان خاطرات، در این زمینه، تفاوت خاصی بین گروه‌های مختلف مشاهده نشد. خاطرات اوج، افت و تغییر هر دو گروه در نیمة دوم زندگی و اکثراً در سال‌های اخیر بوده است. دربارة باقی خاطرات نیز نکتة خاصی وجود ندارد.

بار عاطفی تجربة اوج و افت، با توجه به عنوان آن‌ها مشخص است. بنابراین، 6 اتفاق دیگر، بررسی شده‌‌اند( جدول 5).

جدول 5: نتایج آزمون خی دو برای رابطة درون‌گرایی و برون‌گرایی با بار عاطفی اتفاق‌های زندگی

گروه

خاطرات مثبت

خاطره منفی

خی دو

معناداری

درونگرا

35

25

29/1

26/0

برونگرا

41

19

 

یافته‌های آماری نشان‌دهندة نبودن رابطة معنادار و فقدان تفاوت میان افراد برونگرا و درونگرا در وجود خاطرات مثبت و منفی در روایت زندگی است.

در نهایت، صرف نظر از مثبت یا منفی بودن خود خاطرات، تأثیری که این وقایع بر افراد و زندگی آن‌ها گذاشته‌اند، بررسی شد (جدول 6). خاطرات بررسی نشده در جدول، از نظر تأثیر هیجانی، خنثی بوده‌اند.

جدول 6: نتایج آزمون خی دو برای رابطة درونگرایی و برونگرایی با تأثیر روانی اتفاق‌های زندگی

گروه

تعداد خاطرات با تأثیر مثبت

تعداد خاطرات خنثی

تعداد خاطرات‌ با تأثیر منفی

خی دو

معناداری

درونگرا

39

14

27

61/11

003/0

برونگرا

52

19

9

 

جدول6 نشان‌دهندة وجود رابطة معنادار (61/11 =2χو005/0‌p <) و این موضوع است که افراد برونگرا، بیش از افراد درونگرا از خاطراتشان تأثیر مثبت گرفته‌اند‌.

بحث و نتیجه‌گیری

مطالعة حاضر با هدف شناخت کارکرد نظریة روایت در فهم داستان زندگی افراد و دستیابی به جزئیات سبک روایی تیپ‌های شخصیتی درونگرا و برونگرا بر روی گروه نمونه‌ای از دانشجویان دختر مقطع کارشناسی انجام شد. یافته‌های پژوهش حاضر به چند قسمت تقسیم می‌شوند که عبارت هستند از:1)بین درونگرایی و برونگرایی با بافت تجربیات( فردی و بین فردی بودن خاطرات) رابطة معنادار وجود دارد؛ 2)بین درونگرایی و برونگرایی با افراد درگیر در اتفاق‌های مهم زندگی ( شخصیت‌های مثبت و منفی‌) رابطة معنادار وجود دارد؛3)بین مکان رخ‌دادن تجربه‌های افت و اوج زندگی افراد درونگرا و برونگرا تفاوتی وجود ندارد؛4)اغلب تغییرات عمده، دربارة افراد هر دو گروه در دورة نوجوانی رخ داده است؛ 5) بین درونگرایی و برونگرایی با بار عاطفی – هیجانی رویدادهای زندگی، رابطة معنادار وجود ندارد؛6) بین درونگرایی و برونگرایی با تأثیر روانی – هیجانی خاطرات و رویدادها، رابطة معنادار وجود دارد.

نتایج پژوهش حاضر با پژوهش شپیرو و الکساندر( 1975؛ به نقل از تورن و همکاران،2007) همسو است که نشان دادند در مطالعة داستان‌های آزمون اندریافت موضوع، برونگرایان اغلب شخصیت‌های دیگر را در داستان‌های خود وارد می‌کردند، در مقابل تصویر تنهایی که درونگرایان انجام می‌دادند. کامینز(2011) معتقد است برای افراد برونگرا، همین قابلیت معاشرت بیش‌تر[22] آن‌ها نسبت به درونگرایان، به سرمایه‌گذاری ایشان در روابط بین فردی منجر می‌شود. در واقع، برای گروه درونگرا، اغلب، لحظات خلوت یا مسائل شخصی، خاطره‌ساز شده است.

با توجه به تحلیل روایت‌های افراد، مشاهده شد که این تفاوت بدین صورت بوده که تجربة اوج یا همان لحظه‌های ویژة مثبت در زندگی در افراد درونگرا، برایشان خاطره و تجربه‌ای فردی بوده در حالیکه در گروه برونگرا، این تجربه بین فردی بود. به نظر می‌رسد برونگرایان به دلیل مشارکت بالاتر، به روایت کردن خاطرات متمرکز بر روابط گرایش دارند (هلگسون و پالادینو[23]،2011). همچنین تمامی تجربیات افت درونگرایان نیز فردی و بیش‌تر متمرکز بر خود هستند. شاید به همین دلیل است که میانگین نمرات روان‌رنجوری گروه درونگرا بالاست؛ زیرا آن‌ها در برجسته‌ترین لحظة منفی روایت زندگی خود، به دلیل عدم تمایل به مشارکت، احساس تنهایی می‌کرده‌اند.

در این پژوهش مشخص شد که خاطراتی که در آن‌ها شخصیت مثبت یا محبوب وجود دارد، در گروه برونگرا بیش از گروه درونگرا است. این شخصیت‌ها در هر دو گروه با تفاوتی اندک و غیر معنادار، شامل دوستان، معلمان و اعضای خانواده هستند، ولی بین آن‌ها تفاوت‌های عمده‌ای نیز وجود دارد. در واقع، مهم‌ترین افراد زندگی گروه برونگرا، افرادی بوده‌اند که بر آن‌ها تأثیر مثبت داشته‌اند و اغلب شامل افراد خانواده بوده‌اند. در حالیکه دربارة گروه درونگرا مهم‌ترین افراد با تأثیر مثبت، با تعداد بسیار کم‌تر از گروه قبل و خارج از خانوادة اصلی آن‌ها بوده‌اند. به این ترتیب که دربارة این گروه، خانواده به عنوان مهم‌ترین عامل منفی، نقش ایفا می‌کند و بیش‌تر از همه یک عامل اجبار و محدود کننده بوده است، اما دربارة گروه برونگرا خانواده به طور کلی، تاثیر مثبت دارد. به عبارت دیگر، در افراد درونگرای این پژوهش، خانواده، به عنوان یکی از عوامل مشکلات به شمار می‌آید.

تجارب خانوادگی احتمالاً آن متغیرهای اجتناب‌ناپذیر طبیعی– محیطی هستند که در شکل‌گیری شخصیت انسان نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند (وین، موسیسکا و فلیسون[24]،2004؛ برجعلی، 1384).  این موضوع از طرفی می‌تواند به نقش انکارناپذیر خانواده به عنوان منبع حمایتی اشاره کند و اینکه به نظر می‌رسد در گروه درونگرا، روابط خانوادگی از استحکام و کیفیت لازم بهره‌مند نیست و از طرفی به دلیل میانگین بالای روان رنجوری درونگرایان این پژوهش، می‌تواند نشان‌دهندة دید منفی این افراد و تفسیر منفی نسبت به خانواده‌شان باشد؛ مستقل از اینکه افراد خانوادة آن‌ها شخصیت منفی داشته‌اند یا خیر.

با تحلیل روایت‌ها، تفاوتی میان افراد برونگرا و درونگرا در مکان رخ‌دادن خاطرات در روایت زندگی در کل رویدادها مشاهده نشد. با وجود این‌، تجربة افت اکثر افراد گروه درونگرا در منزلشان رخ داده، در حالی‌که در گروه برونگرا، این تجربه اغلب در خارج از منزل اتفاق افتاده است. و نکتة جالب دیگر اینکه، باالعکس، تجربة اوج افراد درونگرا در بیش‌تر موارد خارج از منزل بوده‌؛ در صورتی که این تجربه در افراد برونگرا در بیش‌تر موارد در منزل و محل زندگی آن‌ها رخ داده است.

در این مورد، تبیین احتمالی می‌تواند این باشد که همان‌طور که افراد مهم مؤثر با نقش مثبت و حمایتی در روایت‌های زندگی برونگرایان، خانواده آن‌ها بودند، بنابراین، بهترین و مثبت‌ترین تجربه و خاطرة آن‌ها نیز در کنار این کانون و در محل زندگیشان اتفاق افتاده و بدترین لحظات زندگی آن‌ها خارج از این مکان بوده است، اما همان‌گونه که ذکر شد، در افراد درونگرا، خانواده اثری منفی داشت و در مواردی حتی دلیل اصلی تجربه افت افراد مورد پژوهش بود. در واقع، این افراد پایگاه محکمی در خانواده ندارند. البته، تبیین دیگر برای اینکه برونگرایان در این پژوهش، رابطة مثبت و همراه با پذیرش با والدین دارند، می‌تواند این باشد که تجربة اوج اکثر آن‌ها در منزل و محل زندگی بوده، اما تجربة افت آن‌ها خارج از منزل بوده است و آن‌ها افت خود را به شرایط بیرونی نسبت داده‌اند، که این موضوع هم می‌تواند به دلیل میانگین نمرة پایین روان‌رنجوری آن‌ها باشد که نشان از سلامت و سازگاری بیش‌تر (هلگسون و لپور[25]،1998؛ نقل از پریچارد، ویلسون و یامنیتز[26]،2007) آن‌ها دارد.

یکی از موارد مهم که در بررسی ساختار روایت زندگی افراد مد نظر قرار گرفته، رویدادهای مرحله‌ای از زندگی ایشان است که در طی آن، تغییر عمده‌ای را احساس کرده‌اند؛ به‌طوری که مسیر زندگی آن‌ها تغییر یافته است. این مسئله در هر دو گروه برونگرا و درونگرا در دورة نوجوانی شان رخ داده است.

در تحول شخصیت، دورة نوجوانی با توجه به همزمانی با بلوغ و تغییرات جسمانی مربوط به آن‌، تحولات شناختی و عاطفی و انتظارات اجتماعی در حال تغییر، معرف گذار تحولی چشمگیری است (مای‌لی و روبرتو،1387). روان تحلیلگران نیز این دوره را به عنوان فرایند ثانوی جدایی – تفرد می‌دانند که نقش عمده‌ای در کسب استقلال فرد بازی می‌کند (دادستان،1392). تغییرات روانی – اجتماعی، شناختی و بیولوژیکی در دورة نوجوانی، فرصت‌های تحولی بی‌شماری را برای نوجوان فراهم می‌‌کند تا در رفتارهایی درگیر شود که به طور ضمنی در اتخاذ سبک زندگی او اهمیت دارد (پتل[27] و همکاران، 2008). در واقع، رشد ظرفیت شناختی نوجوانان، این امکان را به آن‌ها می‌دهد تا به طور جدی دربارة گذشته و آینده و ممکن‌ها و غیر ممکن‌های زندگی، افکار خودشان و ادراک دیگر مردم از آن‌ها به تفکّر بپردازند (سانتراک[28]،1392).

در این پژوهش، از لحاظ آماری، تفاوتی میان افراد برونگرا و درونگرا در وجود خاطرات مثبت و منفی (رویدادهای خوشایند و ناخوشایند) در روایت زندگی مشاهده نشد. این یافته، از لحاظ آماری با یافتة هیدی و ویرینگ (1989؛ به نقل از گمز و همکاران،2009)، بلگر و اسچلینگ[29] (1991؛ به نقل از مرادی و همکاران،1383)، سالس، گرین و هیلیس[30] (1998) و بلگر و زوکرمن[31] (1995؛ به نقل از روزک و آلمیدا[32]،2004) ناهمخوان است. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که افرادی با نمرة بالا در برونگرایی رویدادهای مثبت‌تر و وقایع خوشایندتر و افرادی با نمرة بالا در نوروزگرایی، رویدادهای منفی‌تر و وقایعی استرس‌زا را تجربه می‌کنند. در این مورد، پژوهشی همخوان با یافتة حاضر مشاهده نشد.

 به نظر می‌رسد یکی از علل احتمالی این عدم همخوانی، تفاوت در شیوة انجام این بررسی‌ها است. در واقع، در هیچ یک از پژوهش پیشین، ابزار گردآوری اطلاعات، فرم مصاحبه داستان زندگی نبوده و روایتی از افراد بررسی نشده است. از طرفی، در تمامی این پژوهش‌ها، عامل قالب برای بررسی، نوروزگرایی بالای افراد بوده است نه درونگرایان قرار گرفته در انتهای پیوستار. از سوی دیگر، بنابر ادعای گروس[33] و همکاران (1998؛ به نقل از وردوین، میشلن و فردریکس[34]،2012) در برونگرایان، واکنش نشان دادن سریع آن‌ها به رویدادهای مثبت بیش‌تر است. طبق گفتة آیزنک (1981؛ به نقل از حسینی و لطیفیان،1388) نیز افراد با سطح بالای برونگرایی، آمادة پذیرش شناخت‌ها و عواطف مثبت هستند. اید و لیچزکه[35] (2006) معتقدند آن‌ها تجارب مثبت را آسان‌تر از تجارب منفی، یادآوری می‌کنند. پس می‌توان گفت لزوماً اینگونه نیست که رویدادهای مثبت در زندگی آن‌ها بیش‌تر باشد. حتی اشاره شده که افراد نوروزگرا بیش‌تر توسط دستکاری‌های[36] منفی رویدادها تأثیر می‌پذیرند (اسکوئلر[37]،2012). بنابراین، به نظر می‌رسد این مطالعات، استنباط ذهنی این افراد را بررسی کرده‌اند و بیش‌تر به پاسخ ذهنی آن‌ها به وقایع خوشایند و ناخوشایند توجه شده است.

یافتة نهایی نشان داد برونگرایان، بیش از درونگرایان از خاطرات خود تأثیر مثبت گرفته‌اند. می‌دانیم که خاطره نگاهی از منظر شخص و تأثیر‌پذیری ذهن او از واقعیت‌های بیرونی است. فرق و فاصلة این ذهنیت با واقعیت بیرونی‌، نشان‌دهندة دخل و تصرف ارادی و غیر ارادی در آن است ( کمری، 1390).

بررسی روایت‌های افراد در این پژوهش نشان داد که به طور جالب توجهی، همگی افراد کم و بیش با رویدادهای منفی در زندگیشان مواجه بوده‌اند. شکی نیست که این رویدادها، حداقل به شکل موقت، تأثیرات منفی در زندگی همة افراد خواهند داشت، اما تأثیر عمیق آن در ساختار روایت و هویت فردی افراد، در اینجا مطرح است. به نظر می‌رسد افراد برونگرا نسبت به گروه درونگرا راهی رشد دهنده برای مقابله با رویدادهای منفی یافته‌اند. گویی آن‌ها بیش‌تر به یادگیری از تجربیات منفی گذشته اقدام کرده‌اند که البته این مسئله می‌تواند ناشی از حس توانایی در حل مسائل نیز باشد که به وضوح در روایت‌های برونگرایان قابل مشاهده بود. همچنین به سبب ویژگی‌های شخصیتی آن‌ها و نیز نمرة پایین روان رنجوری، می‌توان گفت به طور کلی این افراد آمادگی بیش‌تری برای تأثیر مثبت گرفتن از وقایع یا نسبت دادن معانی مثبت به رویدادها را دارند.

این یافته همخوان با پژوهش آیزنک و آیزنک (1964) است که برونگرایان معمولاً افرادی خوش‌بین[38] هستند(کوستا و مک کری،1997؛ به نقل از عزیزی،1384؛ راگات[39]،2006؛ لطیفیان و کوروش نیا،1390) و به تجربة خلّقیات خوشایندتر تمایل دارند، در حالی‌که نوروزگرایان، مستعد خلّقیات ناخوشایند هستند (راستینگ[40]،1998، به نقل از وسکوسکی و ارولا[41]،2011؛ نیلفروشان و همکاران،1390). علاوه بر این، برخی قرائن پژوهشی حاکی از آن است که برونگرایی با قضاوت‌های مثبت رویدادهای زندگی همبسته است (راستینگ،1998؛ به نقل از شیپلی[42] و همکاران،2007 ؛ شکری و همکاران،1386).

با توجه به نتایج مطالعة حاضر، افراد درونگرا کم‌تر از برونگرایان سعی می‌کنند در این‌گونه پیشامدها معنا و مفهومی بیابند و مشاهده می‌شود که افراد درونگرا بسیار بیش از برونگرایان تحت تأثیر بعد منفی وقایع بوده‌اند. در واقع، افراد درونگرا نسبت به گروه دیگر، تأثیرات منفی بیش‌تری را گزارش کردند که مربوط به عاطفة منفی آن‌ها می‌شود که در ضمن، در ارتباط با مقیاس نوروتیسم است(اسکوئلر؛2012؛ مسعودنیا،1390).

همچنین این یافته همخوان با پژوهشی‌های بسیاری (کوستا و مک کری،1980؛ لوکاس و بیرد،2004؛ واتسون و کلارک، 1992؛ به نقل از ویلت و رول،2008؛ اسریواستارا و همکاران،2008) است که در آن‌ها تأکید شده که برونگرایان نسبت به درونگرایان، سطوح بالاتری از عاطفة مثبت را احساس می‌کنند. رابطة بین عاطفة مثبت و برونگرایی به خوبی تصدیق شده است (آیزنک و آیزنک،1985؛ لارسن و داینر[43]،1992؛ لوکاس و همکاران،2000؛ به نقل از مرونه استرابینسکی و لین،2007‌؛ لارسن و کتلار[44]،1989؛ تله گن[45]،1985؛ واتسون و کلارک،1997؛ به نقل از مرونه استرابینسکی و لین[46]،2007). اید و لیچزکه (2006) نیز ادعا کردند که برونگرایی یک نوع افزایش حساسیت به عواطف مثبت را نشان می‌دهد در حالی‌که نوروزگرایی- که در این پژوهش، عامل همراه با درونگرایی است- فرد را به عواطف منفی حساس می‌کند.

از محدودیت‌های پژوهش حاضر می‌توان به محدودیت کاربرد تنها یک بخش از فرم مصاحبه زندگی و در نتیجه امکان‌پذیر نبودن بیان همه تجارب و عرصه‌ها در قالب روایت اشاره کرد. همچنین وقتی افراد دربارة زندگی‌هایشان سخن می‌گویند برخی چیزها را دروغ می‌گویند؛ به ویژه راجع به خاطرات کودکی؛ مقداری را فراموش می‌کنند، گیج می‌شوند و چیزهایی را اشتباه می‌کنند.

از دیگر سو، پیشنهاد می‌شود این پژوهش در میان افراد دو جنس و آزمودنی‌هایی با سنین مختلف - به خصوص سنین بالاتر که ساختار شخصیتی آن‌ها کاملاً شکل گرفته است و روایت‌های پیچیده‌تر و کامل‌تری دارند-  انجام شود و تنها به جامعة دانشجویان محدود نشود. همچنین سایر ابعاد شخصیتی نیز در نظر گرفته شود و ارتباط بین صفات بیش‌تر و روایت‌ها بررسی شود.

 



[1]. Wittgenstein

[2]. White

[3]. Epson

[4]. lawler

[5]. Haynes

[6]. Fay

[7]. Dewaele

[8]. Clandinin

[9]. Bamberg

[10]. Recounting

[11]. Nelson& Fivush

[12]. Oppenheim

[13]. Reese

[14]. Jing Ma & Suzhan Ren

[15].  Eysenck

[16]. Neuroticism

[17]. Psychoticism

[18]. Extraversion-Introversion

[19]. Lie Scale

[20]. Tiwari, Singh & Singh

[21]. Revised form of semi- structured )life story interview(

[22]. Greater Sociability

[23]. Palladino

[24]. Wayn, Musisca &Fleeson

[25]. Lepore

[26]. Pritchard, Wilson &Yamnitz

[27]. Patel

[28]. Santrock

[29]. Bolger &Schilling

[30]. Suls, Green &. Hillis

[31]. Zuckerman

[32]. Mroczek& Almeida

[33]. Gross

[34]. Verduyn, Mechelen & Fredrix

[35]. Eid& Lischetzke

[36]. Manipulations

[37]. Schueller

[38]. Optimistic

[39]. Raggatt

[40]. Rusting

[41]. Vouskoski & Eerola

[42]. Shipley

[43]. Larsen & Diener

[44]. Ketelaar

[45]. Tellegen

[46]. Morrone- Strupinsky & Lane

اسماعیلی‌نسب، مریم.، اسکندری، حسین و برجعلی، احمد (1384). مقایسة روایت‌های زندگی افراد افسرده و مضطرب با افراد عادی. فصلنامه علوم شناختی. سال 7. ش 27،64-58.
برجعلی، احمد (1384).تحول شخصیت در نوجوان ( با تأکید بر شیوه‌های فرزندپروری). تهران: ورای دانش.
بخشی پور، عباس و باقریان خسرو شاهی، صنم (1385). ویژگی های روانسنجی پرسشنامه تجدید نظر شده شخصیت آیزنک- فرم کوتاه. مجله روانشناسی معاصر.1 (2)،3-12.
حسینی، فریده السادات و لطیفیان، مرتضی (1388). پیش‌بینی جهت‌گیری هدف با استفاده از پنج عامل بزرگ شخصیت در میان دانشجویان دانشگاه شیراز. مجله مطالعات روانشناختی. دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی. دانشگاه الزهراء(س). دوره پنجم. ش 1. ص 74-94.
دادستان، پریرخ (1392). روانشناسی مرضی تحولی: از کودکی تا بزرگسالی. چاپ چهاردهم. تهران: سمت.
ربیعی، س. فاتحی زاده، م. بهرامی، ف(1387). روایت درمانی. تازه‌های روان‌درمانی. سال 13. ص 47-48.
سانتراک، جان،دبلیو (1392). زمینه روان‌شناسی. ترجمه مهرداد فیروزبخت. تهران: رسا.
شکری، امید.، کدیور، پروین.، نفش،زهرا.، غنایی، زیبا.، دانشورپور، زهره و محمد مولایی (1386). صفات شخصیت،  استرس تحصیلی و عملکرد تحصیلی. مجله مطالعات روان‌شناختی،3.( 3)،25-48.
صبحی قراملکی، ناصر (1385). بررسی اثر‌بخشی شناخت درمانی و آموزش مهارت‌های مطالعه در کاهش اضطراب امتحان و افزایش عملکرد تحصیلی با توجه به مؤّلفه‌های شخصیتی. رساله دوره دکتری. دانشکده علوم انسانی. دانشگاه تربیت مدرس.
طلوعی، وحید و خالق پناه، کمال (1387). روایت شناسی و تحلیل روایت. خوانش. شمارة 9. ص 51 – 45.
عزیزی، شهریار (1384). بررسی الگوی تعاملی خودکارآمدی عمومی، خودکارآمدی اینترنتی و نوع شخصیت. پیام مدیریت. 13 و 14. ص 111-136.
فی، برایان (1389). پارادایم شناسی علوم انسانی. ترجمه مرتضی مردیها. تهران: پژوهشکده مطالعات کاربردی غیر انتفاعی.
گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت (1386). خانواده درمانی. ترجمة حسین شاهی برواتی و سیامک نقشبندی. تهران: روان.
کمری، علیرضا (1390). با یاد خاطره: درآمدی بر خاطره نویسی و خاطره نگاشته‌های پارسی در تاریخ ایران. تهران: سوره مهر. جلد 1.
کوروش‌نیا، مریم و لطیفیان، مرتضی(1390). رابطه مدل پنج عامل بزرگ شخصیت و کمال گرایی. مجله مطالعات روان‌شناختی. 7.( 4)،27-54.
مای لی. ر؛ روبرتو،پ (1387). ساخت، پدیدآیی و تحول شخصیت. ترجمة محمود منصور. تهران: سمت.
مرادی، علیرضا و همکاران (1383). بررسی رابطۀ میان پنج عامل بزرگ شخصیت، سبک‌های مقابله‌ای و سلامت روانی در دانشجویان کارشناسی. مجله روانشناسی و علوم تربیتی. سال35( 1)،51-74.
مسعودنیا، ابراهیم (1390). نوروتیسم، برونگرایی و مشارکت در فعالیت‌های بدنی : ارزیابی مدل گرانشی. مجله مطالعات روانشناختی، 7( 3)، 115-127.
ندر محمدی مقدم، مهریار (1377). هنجاریابی و بررسی اعتبار و روایی پرسشنامه شخصیتی آیزنک (فرم کوتاه) و اهمیت آن در تمایز و پیش بینی عضویت گروهی دانش آموزان 18-14 ساله عادی و مشکل دار شهرستان اردبیل. مجله روان‌شناسی و علوم تربیتی. دانشگاه اصفهان.
نیلفروشان، پریسا و همکاران(1390). بررسی ساختار سلسله مراتبی شخصیت با استفاده از پرسشنامه پنج عاملی نئو. مجله مطالعات روان‌شناختی. دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. دانشگاه الزهراء(س). دورة 7. ش 4.
هومن، حیدرعلی (1391). راهنمای عملی پژوهش کیفی. چاپ چهارم. تهران: سمت.
 
Bamberg, Michael (2010). Who am i? Narration and its contribution to self  and identity. Theory & psychology.21(1). 1-22. Clark University.
Costa,B & dewaele, J.M (2012). Psychotherapy across languages: Beliefs,attitudes and practices of monolingual and multilingual therapistswith their multilingual patient. Language and psychoanalysis. 19-41.
Cummins, L.F (2011). Introversion, Interpersonal loss and symptoms of depression.Graduate program in psychology. Norte Dame, India.
Eid,M & Lischetzke,T(2006).Why extraverts are happier than introverts: The role of mood regulation.Vol 74. Issue 4. 1127-1162.
Eysenck,H.J., & Eysenck,S.B (1964). Manual of the eysenck personality inventory. London: Hodder and Stoughton.
Gomez, V., Krings, F., Bangerter,A., & Grob, A (2009). The influence of personality and life events on subjective well- being from a life span perspective. Journal of Research in Personality. 43. 345- 354.
Haynes, K (2006). Linking narrative and identity construction. Critical Perspectives on Accounting. 17: 399- 418.
Hirsh, J.B., & Peterson, J.B (2009). Personality and language use in self-narratives. Journal of research inpersonality.43: 524- 527.
Helgeson. V.S., & Palladino. D.K (2011). Agentic and communal traits and health:Adolescents with and without diabetes. Personality and social psychology bulletin .xx(x).1-14.
Jing Ma & Suzhan Ren (2011). A study of professional development of college English teachers through narrative inguiry. Theory & practice in language studies. Vol 1. No 5 ,pp:530-533.
Larsen, R.J., Ketelaar, T (1989). Extraversion. Neuroticism and susceptibility to positive and negative mood induction procedures. Personality and Individual Differences. Vol 10. No 12. P:1221-1228.
Madigan, S (2004). Therapy from the outside in. Vancouver: Yaletown family therapy.
McAdams,D.P ., Baver.J.J., Sakaeda.A.R., Anyidoho.A.A., Machado, .M.A., Failla.K.M., White,K.W., & Pals,J.A (2006). Continuity and change in the life story: A longitudinal study of Autobiographical memories in emerging adulthood. Journal of Personality.74: 5.
McAdams,D.P (2011). Exploring psychological themes through life-narrative accounts. Chapter 1: Analyzing storeis.In J.A.Holstein and J.F.Gubrium (Eds), Varieties of narrative analysis. 15-32. London: SAGE.
Morrone- Strupinsky, J.V., & Lane R.D (2007). Parsing positive emotion in relation to agnatic and affiliative components of extraversion. Personality and Individual Differences. 42: 1267 – 1278.
Mroczek, D.K., & Almeida, D.M (2004). The effect of daily stress, personality and age on daily negative affect. Journal of Personality and Social Psychology. 72(2). 355-378.
Oberlander, J., Gill, A. J (2004). Individual differences and implicit language: personality, parts-of-speech and pervasiveness. University of Edinburgh.
Patel V. Cardozo,P. Goodman,R . Weiss,H.A & Andrew.G (2008). Non-traditional lifestyles and prevalence of mental disorders in adolescents in Goa, India. The British journal of psychiatry. 45-51.
Pritchard, M.E .Wilson,G.S & Yamnitz, B (2007). What predict adjustment among college students? A longitudinal panel study.journal of American college health.15-22.
Raggatt, P (2006). Putting the five-factor model into context: Evidence linking big five traits to narrative identity. Journal of Personality. 1321- 1348.
Reese, E. Yan.Ch. Jack, F & Hayne,H (2010). Emerging identities: Narrative and self from early childhood to early adolescence. Narrative development in adolescence. Creating a storied self. Mc Lean & Pasupathi(Eds). 23-43.
Schueller, S.M (2012). Personality fit and positive interventions: Extraverted and introverted indivisuals benefit from different happiness increasing strategies.Vol3. No 12A. 1166-1173. Published online: www.sciRP.org/journal/psych.
Shipley,B.A. Weiss,M. Der,G. Taylor,M,D & Deary,I.J (2007). Neuroticism, Extraversion, and Mortality in the UK Health and Lifestyle Survey: A 21-Year Prospective Cohort Study. The official journal of the American psychosomatic society .Vol 63. Issue 9. 923-931..
Srivastava, s., Angelo, k.M., & Vallereux, sh.R (2008). Extraversion and positive affect : a day reconstruction study of person- environment transactions. P: 1- 19.
suls, J., Green, p., Hillis, S (1998). Emotional reactivity to erevyday problems, affective inertia and neuroticism. Personality and Social Psychology.24: 127-136.
Tiwari,T. Singh,A.L & singh I.L (2009). The short-form revised Eysenck personality questionnaire: a Hindi edition (EPQRS-H). Industrial psychiatry journal.Vol 18. Issue 1.27-31.
Thorne, A., Korobov, N., & Morgan, E.M (2007). Channeling identity : A study of stoty telling in conversations between introverted and extraverted friends. Journal of Research in Personality. 41: 1008- 1031.
Verduyn,Ph., Mechelen, I.V., & Fredrix, E (2012). Determinants of the shape of emotion intensity profiles.Cognition and Emotion. Psychology Press.
Vouskoski,J.K & Eerola,T (2011). The role of mood and personality in the perception of emotions represented by music.available at www.sciencedirect.com.1099-1106.
Wayne,J.H ; Musisca,N & Fleeson,W (2004). Considering the role of personality in the work-family experience: Relationships of the big five to work-family conflict and facilitation. Journal of vocation behavior(64). 108-130.
Wilt, J., & Revelle, W (2008). Extraversion. Prepared for the handbook of individual differenes in social
behavior. Guilford. P: 1- 28.
Yik M.S., & Russell J.A (2001). Predicting the big two of affect from the big five personality. Journal ofResearch in Personality. 35: 247- 277.