Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
Keywords
اختلال اضطراب اجتماعی[1] (SAD) یا هراس اجتماعی[2] به عنوان یک اختلال از طبقة اختلالات اضطرابی، از رایجترین بیماریهای روانشناختی (لمپ[3]، 2009؛ گارسیا- لوپز[4] و همکاران، 2006) و سومین اختلال روانی از نظر شیوع در میان جمعیت عمومی است(فهم[5] و همکاران، 2008). شیوع کلی این اختلال تقریباً 13% است (انجمن روانشناسی آمریکا، 2000) و بعد از اختلال افسردگی اساسی و وابستگی به الکل در جایگاه سوم قرار دارد (نیکلسون[6]، 2008). در ایران نیز شیوع آن همانند افسردگی اساسی است (کاویانی، جواهری و بحیرایی، 1381). از آن جا که شیوع هراس اجتماعی در زنها بیشتر و نزدیک به 2 برابر مردهاست (کسلر[7] و همکاران، 1994) مطالعات از جنسیّت به عنوان یک عامل زمینهساز برای تحول هراس اجتماعی یاد میکنند که در آن زن بودن یک عامل خطر برای ابتلا به این اختلال است (شانگ چان[8]، 2010؛ بوردون[9] و همکارن، 1988).
ویژگی اصلی هراس اجتماعی، ترس بارز و پایدار از موقعیتهای اجتماعی است که در آنها احتمال دستپاچگی برای شخص وجود دارد، چون افراد مبتلا به هراس اجتماعی بر این باور هستند که رفتارشان از نظر اجتماعی پیامدهای مصیبت باری خواهد داشت (هافمن و لوح[10]، 2006). در چند دهة گذشته، چندین الگوی نظری برای تبیین سازوکارهای زیربنایی این ترس بارز از موقعیتهای اجتماعی به طور اخص و اختلال هراس اجتماعی به طور اعم ارائه شده است که برخی از آنها بر فرآیندهای شناختی تأکید دارند (کلارک و ولز[11]، 1995؛ فووا و کوزاک[12]، 1986). یکی از فرضهای اساسی رویکردهای شناختی در زمینة اضطراب آن است که اضطراب با پیشبینی رخداد یک رویداد منفی یا ادراک تهدید فراخوانده میشود (بک، امری و گرینبرگ[13]، 1985) بنابراین، افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی (ازجمله افراد مبتلا به هراس اجتماعی) احتمال و پیامد رخداد رویدادهای منفی را بالاتر از افراد بهنجار برآورد میکنند (ویلسون و راپی[14]، 2005). در همین راستا، استوار، خیر و لطیفیان (1385) نشان دادند که نوجوانان دارای هراس اجتماعی شدید نسبت به نوجوانان با هراس اجتماعی پایین، احتمال وقوع رویدادهای منفی را بالاتر برآورد میکنند. در واقع این افراد همواره از این نگران هستند که مورد ارزیابی منفی قرار بگیرند و به نحوی رفتار میکنند که از ارزیابیهای منفی در امان باشند (گراوند و همکاران، 1390، ص 68). همین عامل باعث شده است که ویکز، جاکاتدار و هیمبرگ[15] (2010) ترس از ارزیابی منفی را ویژگی اصلی این اختلال قلمداد کنند. به طور کلی پژوهشگران از عامل ارزیابی منفی به عنوان یک سازوکار علت شناختی در هراس اجتماعی یاد میکنند که بر اساس آن افراد اجتماع هراس خودشان را به صورت منفی ارزیابی میکنند یا ادراک تحریف شدهای دارند که طی آن معتقد هستند دیگران آنها را به صورت منفی ارزیابی میکنند (طاهریفر، فتی و غرایی، 1389؛ ویکز، هیمبرگ و رودباگ[16]، 2008؛ هیمبرگ و بکر[17]، 2002).
علاوه بر جنسیّت و ارزیابی منفی در علتشناسی هراس اجتماعی میتوان به سایر مؤلّفههای شناختی- هیجانی از قبیل سوگیری توجه، بازداری رفتاری، طرحوارههای ناسازگار اولیه و ابراز خشم اشاره کرد (طاهریفر و همکاران، 1389؛ خیر، استوار، لطیفیان، تقوی و سامانی، 1387؛ کالویت، اوریو و هنکین[18]، 2013). سوگیری توجه بر پایة تعریف کلارک و ولز (1995) یعنی توجه نشان دادن به شیوة غیرانطباقی که در برگیرندة توجه درونی و توجه بیرونی است. مدل شناختی هارتمن[19] (1983؛ به نقل از رئوفیاحمد، ترخان، شیرودی و نوذری، 1391) نیز بر نقش توجه تأکید فراوان دارد و معتقد است که افراد اجتماع هراس در بحبوحة موقعیتهای اجتماعی چنان با فرایندهای متمرکز بر خود درگیر هستند که به تداخل با عملکرد اجتماعی رضایتبخش منجر میشود. در همین راستا پژوهشهای زیادی بر نقش سوگیری توجه در هراس اجتماعی تمرکز کردهاند که متناسب با آن، توجه در افراد مبتلا به هراس اجتماعی به طور ترجیحی بر اطلاعات تهدیدکننده اختصاص مییابد (شولتز[20] و هیمبرگ، 2008؛ ماگ، فیلیپات و بردالی[21]، 2004؛ رئوفیاحمد و همکاران، 1391). در کنار سوگیری توجه، واکنشهای هیجانی نیز عامل مهمی در تحول و تداوم هراس اجتماعی در نظر گرفته میشود (کامپ بل- سیلز[22]، بارلو، 2007؛ به نقل از نیلز و همکاران، 2013) که طی آن مطالعات نشان میدهند ابراز خشم و نسبت دادن آن به دیگران در علتشناسی اختلال هراس اجتماعی سهیم است و بین شدت این اختلال با خشم، همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین افراد مبتلا به این اختلال نمرات بالایی در ابراز خشم میگیرند (برین و کاشدان[23]، 2011؛ ماسکویچ، مککاب، آنتونی، روکا و اسوینسون[24]، 2008).
یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با هراس اجتماعی بازداری رفتاری است (شانگ چان، 2010). بازداری رفتاری به معنای کنارهگیری اجتماعی (شانگ- چان، 2010: ص 1) یک ویژگی مزاجی است که در نوزادان و کودکان نیز دیده میشود. این ویژگی ارثی و نسبتاً ثابت است و میتواند عامل خطر مهمی برای تحول و بروز هراس اجتماعی باشد (کیمبرل[25]، 2008). در همین راستا پژوهشها نشان دادند که بازداری رفتاری میتواند به طور معناداری اختلال هراس اجتماعی را پیشبینی کند (حسنوند عموزاده، شعیری و اصغری مقدم، 1392؛ طاهریفر و همکاران، 1389).
از سوی دیگر علاوه بر اینکه متغیرهای جنسیّت، ارزیابی منفی، سوگیری توجه و بازداری رفتاری میتوانند هراس اجتماعی را پیشبینی کنند (رئوفیاحمد و همکاران، 1391؛ حسنوند عموزاده و همکاران، 1392) میان خود آنها نیز یک رابطة معنادر وجود دارد (طاهری فر و همکاران، 1389) و شانگ چان (2010) بر این باور است که زنان به علت سوگیری توجه و بازداری رفتاری بالا بیشتر از مردان به اختلال هراس اجتماعی مبتلا میشوند. بنابراین، میتوان انتظار داشت که مجموعهای از متغیرهای جنسیّت، ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خود ارزیابی منفی، توجه متمرکز برخود و بازداری رفتاری بتوانند هراس اجتماعی را پیشبینی کنند.
مؤلّفههایی که تاکنون دربارة آنها بحث شد معمولاً مؤلّفههای شناختی- رفتاری سطحی (بک، 1976؛ به نقل کالویت، اوریو و هنکین[26]، 2013) در نظر گرفته میشوند که میتوانند به طور معناداری هراس اجتماعی را پیشبینی کنند، ولی در پژوهشهای ذکر شده جای خالی مؤلّفههای شناختی عمیق مثل طرحوارههای ناسازگار اولیه احساس میشود، چون پژوهشهای کمتری این دو مؤلّفه را به طور همزمان مطالعه کردهاند. از بین آنها میتوان به مطالعة طولی کالویت و همکاران (2013) اشاره کرد که دریافتند مؤلّفههای شناختی عمیق (طرحوارههای ناسازگار اولیه) از طریق فعالسازی و هدایت مؤلّفههای شناختی سطحی مثل خود ارزیابی منفی و افکار خود آیند منفی به بروز هراس اجتماعی منجر میشود. اوریو و کالویت (2012) نیز این دو مؤلّفه را به طور همزمان مورد پژوهش قرار دادهاند و به این نتیجه رسیدند که طرحوارههای ناسازگار اولیه به واسطة میانجیگری افکار خود آیند منفی بر هراس اجتماعی تأثیر میگذارد. البته مطالعاتی نیز هستند که تنها رابطة بین هراس اجتماعی و طرحوارههای ناسازگار اولیه بررسی و همبستگی مثبتی بین آنها کشف کردهاند (کاستلو[27]، 2011؛ کالویت و اوریو، 2008؛ به نقل کالویت و همکاران، 2013). همچنین گروهی از پژوهشگران (پینتو-گاویی، کاستیلهو، گاهاردو و کانها[28]، 2006؛ کاستلو، 2011) نشان دادند که رابطة معناداری بین سوگیری توجه و ارزیابی منفی با طرحوارههای ناسازگار است. بنابراین، انتظار میرود که طرحوارههای ناسازگار اولیه (به عنوان متغیرشناختی عمیق) از طریق متغیرهای شناختی سطحی و میانجی مثل خودارزیابی منفی و بازداری رفتاری، اضطراب اجتماعی را پیشبینی کنند.
بنابراین، ضروری به نظر میرسد تا مجموعهای از متغیرهای هیجانی، شناختی سطحی و عمیق به طور همزمان برای پیشبینی و مدلیابی علی اختلال هراس اجتماعی بهکار گرفته شود و از آنجا که پژوهشهای کمتری و با متغیرهای محدودی این حیطه را به طور همزمان مطالعه کردهاند، هدف پژوهش حاضر پیشبینی هراس اجتماعی بر پایة مؤلّفههای جنسیّت، ابراز خشم، توجه متمرکز برخود، بازداری رفتاری، خود ارزیابی منفی، ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران و طرحوارههای ناسازگار اولیه است. به عبارت دیگر این پژوهش در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا متغیرهای شناختی (ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خود ارزیابی منفی، توجه متمرکز برخود، بازداری رفتاری و طرحوارههای ناسازگار اولیه )، هیجانی (ابراز خشم) و جنسیّت قادر به پیشبینی اختلال هراس اجتماعی هستند؟
روش
پژوهش حاضر از نوع مقطعی- همبستگی است. جامعة آماری این پژوهش را کلیة دانشجویان دانشگاه پیام نور بهارستان تهران در سال 1390 تا 1392 تشکیل میدادند که از میان آنها 369 شرکت کننده (208 مرد و 161 زن) به شیوةه نمونهگیری دردسترس و داوطلبانه انتخاب شدند، ولی 59 نفر از آنها به علت تکمیل نکردن پرسشنامهها و نامشخص بودن جنسیّت از فرآیند پژوهش خارج شدند و تعداد نمونه به 310 نفر کاهش یافت. از مجموع کل نمونه 310 نفری 198 نفرمرد (64%) و 112 نفر زن (36%) بودند که در دامنة سنی 26-18 قرار داشتند. برای اجرای پژوهش، دانشجویان یا به صورت فردی یا به صورت گروهی در محیط دانشگاه ارزیابی شدند. چگونگی پاسخدهی به پرسشنامهها در برگهای پیوست شده توضیح داده شده بود و در صورت لزوم توضیح شفاهی هم داده میشد. تکمیل پرسشنامهها نزدیک به 35 تا 45 دقیقه زمان میبرد و در نهایت برای تجزیه و تحلیل دادها با نرم افزار AMOS از روش تحلیل مسیر استفاده شد.
ابزار پژوهش عبارت بودند از:
مقیاس هراس اجتماعی[29](SPIN): این مقیاس را کانور[30] و همکاران (2000) برای ارزیابی هراس اجتماعی ساختهاند. این ابزار یک پرسشنامة خودسنجی 17 مادهای است که سه زیرمقیاس ترس (6 ماده)، اجتناب (7 ماده) و ناراحتی فیزیولوژیکی (4 ماده) دارد. هر ماده بر پایة مقیاس لیکرت 5 درجهای (0=به هیچ وجه، 4=بینهایت) نمرهگذاری میشود. پایایی بازآزمایی این مقیاس در افراد مبتلا به هراس اجتماعی 78/0 تا 89/0 بوده و همسانی درونی آن نیز در گروههای بهنجار برای کل مقیاس 94/0 گزارش شده است (کانور و همکاران، 2000). در ایران نیز حسنوند عموزاده (1386) همسانی درونی آن را با یک نمونة غیربالینی در نیمة اول آزمون 82/0 و در نیمة دوم آزمون 86/0، همبستگس دونیمه آزمون 76/0 و ضریب همبستگی اسپیرمن بروان را 91/0 گزارش کرده است. همچنین همسانی درونی در زیرمقیاسهای ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژیکی به ترتیب 74/0، 75/0 و 75/0 بهدست آمده است (حسنوند عموزاده، 1386). در پژوهش حاضر از نمرة کلی این مقیاس استفاده شد.
پرسشنامة کانون توجه[31] (FAQ): این پرسشنامه را وودی، گلس و چمبلس[32] (1997) برای سنجش کانون توجه افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعی در تعاملات اجتماعی ساختهاند و دو زیرمقیاس کانون توجه متمرکز بر خود[33] و کانون توجه متمرکز بر بیرون[34] دارد. هر ماده براساس مقیاس 5 درجهای لیکرت (1=اصلاً درست نیست، 5=کاملاً درست است) نمرهگذاری میشود. وودی، گلس و چمبلس (1997) همسانی درونی را برای زیرمقیاسهای کانون توجه متمرکز بر خود و کانون توجه متمرکز بر بیرون به ترتیب 76/0 و 72/0گزارش کردهاند. در ایران نیز خیر و همکارن (1386؛ به نقل از طاهریفر و همکاران، 1389) همسانی درونی آن را برای زیرمقیاسهای کانون توجه متمرکز بر خود و کانون توجه متمرکز بر بیرون به ترتیب 75/0 و 86/0 بهدست آورده است و با به کارگیری چرخش ناهمبسته واریمکس نشان دادهاند که این دو مؤلّفه باهم 55/85% از واریانس نمرات کانون توجه را تبیین میکنند. در این پژوهش فقط از زیرمقیاس کانون توجه متمرکز بر خود استفاده شد.
مقیاس بازداری رفتاری بزرگسالان[35] (AMBI): این مقیاس را گلدستون و پاکر[36] (2005) برای ارزیابی گزارش ذهنی ویژگیهای بازداری رفتاری کنونی ساختهاند. این مقیاس 16 مادهای برای سنین 16 سال و بالاتر قابل اجراست و همسانی درونی آن برای کل نمره 87/0 گزارش شده و پایایی بازآزمون آن نیز در طی 18 هفته 86/0 بهدست آمده است (گلدستون و پاکر، 2005). در ایران نیز محمدی (1386) همسانی درونی آن را در نمونة 80 نفری 78/0 و در نمونة 400 نفری 73/0 بهدست آورده است. افزون بر این، پایایی آزمون-بازآزمون آن با فاصلة زمانی 2 هفتهای 79/0 و روایی همگرای آن با پرسشنامة بازداری رفتاری گذشتهنگر 55/0 برآورد شده است (محمدی، 1386).
پرسشنامة پیامدهای رویدادهای منفی اجتماعی[37] (CNSEQ): این مقیاس را ویلسون و راپی[38] (2005) برای تفسیر پیامد منفی رخدادهای اجتماعی طراحی کردهاند. در این پرسشنامه 16 رخداد منفی اجتماعی توصیف شده است و چهار زیر خود ارزیابی منفی، ادراک ارزیابی منفی از خود توسط دیگران، پیامدهای منفی کوتاه مدت و پیامدهای منفی بلند مدت دارد. این پرسشنامه براساس مقیاس 9 درجهای (0=اصلاً معتقد نیستم، 8= تا بینهایت معتقدم) نمرهگذاری میشود. ویلسون و راپی (2005) همسانی درونی آن را برای زیرمقیاسهای خود ارزیابی منفی، ادراک ارزیابی منفی از خود توسط دیگران و پیامدهای منفی بلند مدت به ترتیب 75/0، 70/0 و 63/0 گزارش کردهاند. در ایران نیز استوار (1386) با بهکار گیری تحلیل عاملی اکتشافی (تحلیل مؤلّفه های اصلی) تنها دو عامل ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران و خود ارزیابی منفی را استخراج کرد که 87/50% از واریانس کل را تبیین میکردند و آلفای کرونباخ آنها به ترتیب 89/0 و 90/0 گزارش شد.
فرم کوتاه پرسشنامة طرحوارههای ناسازگار اولیه[39] (SQ-SF): این پرسشنامه را یانگ[40] (1998؛ به نقل صدوقی، آگیلار-وفایی، رسولزاده طباطبایی و اصفهانیان، 1387) طراحی کرده است. 75 سؤال دارد و 15 طرحوارة ناسازگار اولیه را در یک طیف 6 درجهای (کاملاً در مورد من نادرست است = 1، کاملاً مرا توصیف میکند = 6) درجهای میسنجد و دارای 5 حوزة بریدگی و طرد، خود مختاری و عملکرد مختل، محدودیت مختل، دیگر جهتمندی و بازداری وگوش به زنگی بیش از حد است. همسانی درونی برای کل آزمون 96/0 و برای تمام خرده مقیاسها بالاتر از 80/0 بوده است (والر، مهیر و هنیان[41]، 2001). در ایران نیز همسانی درونی برای خرده مقیاسها در دامنة 62/0 تا 90/0 و برای کل آزمون 94/0 بهدست آمده است (صدوقی و همکاران 1387). همچنین پایایی آن از طریق بازآزمایی در دامنة 60/0 تا 85/0 قرار دارد (آهی، 1385). در این پژوهش از نمرة کلی این پرسشنامه استفاده شد.
پرسشنامة صفت-حالت ابراز خشم[42]-2 (STAXI-2): این مقیاس را اسپیلبرگر[43] در سال 1996 ساخته است و 57 آیتم و 6 مقیاس با نامهای صفت خشم، حالت خشم، بیان خشم به طرف درون، بیان خشم به طرف بیرون، کنترل خشم به طرف درون و کنترل خشم به طرف بیرون دارد. علاوه براین، این پرسشنامه یک شاخص ابراز خشم (32 ماده از 57 ماده) دارد که براساس پاسخ فرد بر عبارات بیان خشم به طرف درون، بیان خشم به طرف بیرون، کنترل خشم به طرف درون و کنترل خشم به طرف بیرون استوار است و در مقیاس 4 درجهای لیکرت (1=هرگز، 4=تقریبا همیشه) نمرهگذاری میشود. در پژوهش حاضر فقط از شاخص ابراز خشم استفاده شد. در ایران عسگری مقدم، حکیمی راد و رضازاده (1387) همسانی درونی شاخص ابراز خشم را در نمونة 570 نفری 78/0، پایایی بازآزمایی را 84/0 و همبستگی آن را با زیرمقیاس پرخاشگری پرسشنامة پرخاشگری اهواز 54/0 بهدست آوردهاند.
یافتهها
قبل از انجام تحلیل مسیر، ابتدا آمارههای توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش (جدول 1) بررسی شد که در جدول 1 ارائه شده است. به علاوه بررسی وضعیت توزیع متغیر وابسته (اضطراب اجتماعی) با استفاده از آزمون کالموگروف-اسمیرنوف نشان داد که این متغیر از مفروضة نرمال بودن تخطی نکرده است (73/0=p).
جدول 1: میانگین، انحراف استاندارد و ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش
متغیر |
M |
SD |
1- |
2- |
3 |
4- |
5 |
6- |
7 |
8 |
||
1-طرحواره ناسازگار |
18/19 |
45/7 |
1 |
|
|
|
|
|
|
|
||
2- ابراز خشم |
9/8 |
26/6 |
**25/0 |
1 |
|
|
|
|
|
|
||
3- توجه متمرکز بر خود |
19/14 |
61/3 |
04/0 |
01/0 |
1 |
|
|
|
|
|
||
4- ادراک ارزیابی توسط دیگران |
14/15 |
98/4 |
**39/0 |
03/0 |
**27/0 |
1 |
|
|
|
|
||
5- خود ارزیابی منفی |
13/13 |
58/5 |
**47/0 |
08/0 |
**38/0 |
**29/0 |
1 |
|
|
|
||
6- بازداری رفتاری |
87/19 |
29/4 |
**48/0 |
*11/0- |
**38/0 |
**45/0 |
**44/0 |
1 |
|
|
||
7- جنسیّت |
- |
- |
**30/0 |
**42/0 |
*12/0 |
08/0 |
07/0 |
**20/0 |
1 |
|
||
8- اضطراب اجتماعی |
48/12 |
39/3 |
**83/0 |
08/0 |
**58/0 |
**69/0 |
**47/0 |
**69/0 |
08/0 |
1 |
||
01/0>p **، 05/0>p *
تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار AMOSدر دو مرحله انجام شد. در مرحلة اول همة متغیرها به عنوان متغیر مشاهده شده و با در نظر گرفتن خطای اندازهگیری وارد معادلة تحلیل مسیر شدند. ضرایب استاندارد مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم
متغیرهای برونزا و درونزای میانجی در شکل 1 آورده شده است.
شکل1: ضرایب استاندارد مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای برونزا و درونزای میانجی
برای بررسی برازش مدل از شاخصهای مجذور خی دو (2X)، شاخص نکویی برازش (GFI)، شاخص برازش نرم شده (NGI)، شاخص خطای ریشة مجذور میانگین تقریب (RMSEA) و شاخص برازش تطبیقی (CFI) استفاده شد. نتایج آزمون t نشان داد که برخی از ضرایب مسیر (مثل، ضریب جنسیّت بر ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران و ابراز خشم بر بازداری رفتاری) معنادار نیستند (05/0<p). از سوی دیگر شاخص برازش کلی (30/42=(14)2X) نشان داد که مدل از برازش خوبی بهرهمند نیست (05/0>P) و شاخص RMSEA به علت بزرگتر از 08/0 و نزدیک بودن به یک نیز آن را تأیید کرد (لوهلین[44]، 2004). همچنین به علت نرسیدن معناداری آماری بعضی از مسیرها به معناداری عملی (30/0≤) مدل باحذف مسیرهای نامعنا از نو تعیین شد (میرز، گامست و گارینو، 1391، ص 691). هرچند سایر شاخصها (96/0=GFI، 95/0 =CFI، 93/0=NFI) برازش مناسب مدل اولیه را نشان دادند. علاوه براین، نتایج نشان داد که مقدار جملة خطا (واریانس تبیین نشده) برای اضطراب اجتماعی 66/0 و متغیرهای میانجی درونزا، یعنی ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران، بازداری رفتاری و خود ارزیابی منفی به ترتیب عبارت است از 92/0، 76/0 و 86/0 که مقادیر بالایی است (در نمودار نشان داده نشده است).
در مرحلة دوم، مدل با حذف مسیرهای نامعنا و اعمال خطای اندازهگیری از نو تعیین شد. در شکل 2 ضرایب استاندارد مسیرهای مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای برونزا و درونزا بر روی اضطراب اجتماعی آورده شده است.
شکل 2: ضرایب استاندار مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای برونزا و درونزای میانجی (تمامی ضرایب در سطح 05/0 معنادار هستند).
بررسی شاخصهای مدل از نو تعیین شده حاکی از آن است که علاوه بر اینکه مدل برازش کلی مطلوبی دارد (05/0<P، 60/16=(14)2X)، بلکه مدل نهایی با اعمال خطای اندازهگیری از برازش خوبی بهرهمند است (98/0=GFI، 04/0=RMSEA، 97/0=NFI، 99/0=CFI) چون همة شاخصهای GFI، NFI و CFI از 95/0، ملاک برازش مطلوب، بالاتر هستند (میرز و همکاران، 1391) و شاخص RMSEA نیز زیر 08/0 و به صفر نزدیکتر است (لوهلین، 2004). علاوه بر بهبود شاخصهای برازندگی، مقدار جمله خطا نیز در مدل تعدیل یافته برای اضطراب اجتماعی از 66/0 به 51/0 و برای میانجی درونزای میانجی (ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران، بازداری رفتاری و خود ارزیابی منفی) به ترتیب از 92/0 به 53/0، از 76/0 به 43/0 و از 86/0 به 44/0 کاهش یافت تا متناسب با آن مقدار واریانس تبیین شده (R2) نیز افزایش یابد. همچنین، بررسی مقدار R2 نشان داد که مدل حاضر توانست 74% از واریانس هراس اجتماعی را تبیین کند (74/0= R2اضطراباجتماعی). همچنین بررسی سایر متغیرهای درونزای میانجی نشان داد که مدل حاضر توانسته است 71% از واریانس ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران، 81% از واریانس بازداری رفتاری و 80% از واریانس خود ارزیابی منفی را تبیین کند.
در جدول 2 شاخصهای برازندگی مدل اولیه و مدل تعدیل شده باهم مقایسه شدند. همانطوری که جدول 2 نشان میدهد، مدل تعدیل شده نسبت به مدل اولیه برازندگی بهتری دارد.
جدول 2: مقادیر شاخصهای برازندگی مدل اولیه و مدل تعدیل شده
شاخصها |
مدل اولیه |
مدل تعدیل شده |
مقدار توصیه شده |
شاخص مجذور خی (X2) |
30/42 |
60/16 |
05/0≤ |
شاخص نکویی برازش (GFI) |
95/0 |
98/0 |
95/0≤ |
شاخص برازش نرم شده (NGI) |
92/0 |
97/0 |
95/0≤ |
شاخص خطای ریشة مجذور میانگین تقریب (RMSEA) |
91/0 |
04/0 |
08/0≥ |
شاخص برازش تطبیقی (CFI) |
95/0 |
99/0 |
95/0≤ |
برای بررسی واضح اثرات متغیرهای برونزا بر متغیرهای درونزا، اثرات مستقیم (مسیرهای بدون میانجی)، اثرات غیرمستقیم (مجموع ضرایب مسیرهای باواسطة منتهی به متغیر درونزا) و اثرات کلی یعنی مجموع اثرات مستقیم و غیرمستقیم (میرز و همکاران، 1391، ص 699) در جدول 3 آورده شده است.
جدول 3: اثرات مستقیم، غیرمستقیم و اثرات کلی متغیرها در مدل نهایی
تعامل مؤلّفه ها |
اثر مستقیم |
اثر غیرمستقیم |
اثر کلی |
طرحوارههای ناسازگار بر خود ارزیابی منفی |
54/0 |
ندارد |
54/0 |
طرحوارههای ناسازگار بر بازداری رفتاری |
30/0 |
ندارد |
30/0 |
طرحوارههای ناسازگاربر ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران |
49/0 |
ندارد |
49/0 |
توجه متمرکز بر خود بر بازداری رفتاری |
14/0 |
ندارد |
14/0 |
توجه متمرکز بر خود بر خود ارزیابی منفی |
16/0 |
ندارد |
16/0 |
ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران بر اضطراب اجتماعی |
46/0 |
24/0 |
70/0 |
ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران بر بازداری رفتاری |
46/0 |
ندارد |
46/0 |
خود ارزیابی منفی بر اضطراب اجتماعی |
40/0 |
22/0 |
62/0 |
بازداری رفتاری بر اضطراب اجتماعی |
53/0 |
ندارد |
53/0 |
خود ارزیابی منفی بر بازداری رفتاری |
42/0 |
ندارد |
42/0 |
طرحوارههای ناسازگار بر اضطراب اجتماعی |
ندارد |
84/0 |
84/0 |
توجه متمرکز بر خود بر اضطراب اجتماعی |
ندارد |
13/0 |
13/0 |
تمامی مقادیر در سطح 05/0>P معنادار هستند.
همانطوری که جدول 1 نشان میدهد اثر مستقیم طرحوارههای ناسازگار، ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خود ارزیابی منفی و توجه متمرکز بر خود بر بازداری رفتاری، ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، بازداری رفتاری و خود ارزیابی منفی بر اضطراب اجتماعی، توجه متمرکز بر خود بر خود ارزیابی منفی، طرحوارههای ناسازگار بر ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران و خود ارزیابی منفی در سطح 05/0>p معنادار است. به علاوه، اثر غیر مستقیم طرحوارههای ناسازگار، توجه متمرکز بر خود، ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران و خودارزیابی منفی بر اضطراب اجتماعی نیز در سطح 05/0>P معنادار است. همچنین جدول مذکور نشان میدهد که طرحوارههای ناسازگار اولیه، ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران و خود ارزیابی منفی به ترتیب بیشترین اثرات کلی را بر اضطراب اجتماعی دارند (05/0>p).
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف پیشبینی اختلال هراس اجتماعی بر پایه مؤلّفههای جنسیّت، مؤلّفههای شناختی- رفتاری سطحی و عمیق (توجه متمرکز بر خود، ادراک ارزیابی منفی از خود توسط دیگران، خود ارزیابی منفی، بازداری رفتاری و طرحوارههای ناسازگار اولیه) و مؤلّفه هیجانی ابراز خشم انجام شد. یافتههای حاصل از این مطالعه نشان داد که مدل اولیه، برازش لازم را نداشت و کنار گذاشته شد و بنابراین، مدل نهایی با اعمال خطای اندازهگیری از نو تعیین شد. با توجه به اینکه پژوهشها دقیقاً مثل پژوهش حاضر همة این متغیرها را به طور جامع در یک مدل ارائه نکردهاند، لذا امکان مقایسة دقیق این مدل با سایر پژوهشهای انجام شده نیست. ولی به طور کلی یافتة حاصل از این پژوهش با نتایج کالویت و همکاران (2013) و اوریو و کالویت (2012) همخوان است. آنها در یک مطالعه طولی دریافتند که طرحوارههای ناسازگار اولیه به عنوان یک مؤلّفة شناختی عمیق از طریق متغیرهای میانجی و شناختی سطحی مثل خود ارزیابی منفی و افکار خود آیند منفی به تحول و تداوم اختلال هراس اجتماعی منجر میشوند.
بررسی مقادیر استاندار شده متغیرها با اثر مستقیم، غیرمستقیم و اثر کلی براساس مسیرهای مدل، نشان میدهد که مؤلّفههای طرحوارههای ناسازگار، ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خود ارزیابی منفی و بازداری رفتاری به ترتیب بیشترین اثر را بر هراس اجتماعی دارند و توجه متمرکز بر خود کمترین اثر را دارد که با مطالعة طاهری فر و همکاران (1389) همسو است. بهعلاوه، این مطالعه از این نظر که متغیرهای مذکور توانستند به طور معناداری هراس اجتماعی را پیشبینی کنند با بسیاری از پژوهشها همخوان است (ویکز و همکاران، 2010؛ ویکز و همکاران، 2008؛ شولتز و هیمبرگ، 2008؛ رئوفیاحمد و همکاران، 1391). در پژوهش خیر و همکاران (1387) نیز همانند پژوهش حاضر بین هراس اجتماعی و توجه متمرکز بر خود رابطة معناداری پیدا شد، ولی در مطالعة آنها این متغیر به عنوان یک متغیر درونزای میانجی شناسایی شد که از طریق سوگیری شناختی بر هراس اجتماعی اثر میگذاشت، در حالیکه در این مطالعه این متغیر به عنوان یک متغیر برونزا شناسایی شد و از طریق خود ارزیابی منفی و بازداری رفتاری بر هراس اجتماعی اثر میگذارد که با الگوی شناختی کلارک و ولز (1995) توضیحپذیر است. در تبیین این یافته میتوان گفت، هنگامی که افراد دارای هراس اجتماع در موقعیتهایی اجتماعی قرار میگیرند که احتمال ارزیابی منفی آنها وجود دارد، توجه خود را برای بازبینی و مشاهدة دقیق خود تغییر میدهند و از این رو دسترسی به احساسات و افکار منفی در آنها افزایش مییابد و به واسطة افزایش افکار منفی دربارة خود، هراس اجتماعی نیز افزایش مییابد. به عبارت دیگر، سوگیری توجه از طریق افزایش افکار غیر انطباقی موجب افزایش و تداوم هراس اجتماعی میشود (کلارک و ولز، 1995). بهعلاوه، ولز و متیوز[45](1994؛ به نقل از استوار، 1386) براین باور هسنند که تعامل اجتماعی موفقیتآمیز مستلزم توازن بین توجه متمرکز بر خود و توجه متمرکز بر بیرون است و به دلیل سوگیری توجه در افراد مبتلا به هراس اجتماعی این توازن مختل میشود. بنابراین، به نظر میرسد که این افراد در موقعیتهای اجتماعی توجه متمرکز بر خود را افزایش و توجه متمرکز بر بیرون را کاهش میدهند که به خود ارزیابی منفی منجر میشود (پینلس و منیکا[46]، 2005). به طور خلاصه میتوان نتیجه گرفت افراد مبتلا به هراس اجتماعی وقتی با موقعیت اجتماعی چالش برانگیز مواجه میشوند، دسترسی به افکار و احساسات منفی در آنها افزایش مییابد، به گونهای که دچار سوگیری توجه و خود - ادراکی منفی میشوند و این امر به تخمین بیش از حد پیامدهای منفی یک واقعه اجتماعی منتهی شده که اغلب با اجتناب یا فرار یا نشخوارهای ذهنی دنبال میشود که خود باعث دوام و شدت هراس اجتماعی شده و فرد ناخواسته در یک دور باطل گرفتار میشود (رئوفیاحمد و همکاران، 1391).
افراد دچار هراس اجتماعی مهارتهای اجتماعی خود را کم برآورد میکنند و به علت این برآورد متعاقباً دچار اضطراب و شرم میشوند. در نتیجه امر جابه جایی توجه و دید مشاهدهگری آنها ممکن است به دو شکل، عملکرد ضعیف آنها را باعث شود. اول اینکه این افراد طی این پردازش نسبت به علائم جسمانی و مهارتهای خود به دلیل برداشتهای منفی و اشتباهی که دارند، آشفتگی خود این امر باعث میشود که آنها نتوانند به درستی مهارتهای خود را نشان دهند و از آنها استفاده کنند. دوم اینکه آنها ممکن است به علت سوگیری که به سمت امور و تجربهها درونی خود دارند از توجه به امور بیرونی مانند گفتههای دیگران محروم شوند(زنجانی، گودرزی، تقوی، ملازاده، 1387).
از سوی دیگر، در پژوهش حاضر هر دو مؤلّفة ادراک ارزیابی از خود توسط دیگران و خود ارزیابی منفی توانستند به طور معناداری هراس اجتماعی را پیشبینی کنند که با یافتههای ویکز و همکاران، (2008)، هیمبرگ و بکر ( 2002) و بریتانی، تامپسون و راسل[47] (2011) همخوان است. بنابراین، بر اساس سوگیری شناختی مدل شناختی (کلارک و ولز، 1995) میتوان گفت که افراد مبتلا به هراس اجتماعی در موقعیتهای اجتماعی بیشتر بر ارزیابی منفی خود اقدام میکنند که خود به کنارهگیری و پایداری هراس اجتماعی منجر میشود. به طور کلی اثرگذاری ارزیابی منفی بر هراس اجتماعی از طریق نظریة همخوانی خلق[48] تبیینپذیر است. همسو با نظریة همخوانی- خلق (گیلگان و باور[49]، 1983) هیجانها به صورت گرههای سازمانیافتهای مفهومسازی شدهاند و اطلاعات را در حافظه به یکدیگر پیوند میدهند. هنگامی که یک هیجان تجربه میشود، گره هیجانی مربوط به آن فعال میشود و رویدادها و باورهای همراه آن هیجان به ذهن آورده میشوند. همسو با فرضیة همخوانی- خلق، حالتهای خلقی مثبت گرایش به ارزیابی مثبت و بازیابی خاطرات مثبت و حالتهای خلقی منفی گرایش به قضاوتهای منفی و بازیابی خاطرات منفی را افزایش میدهند (گیلگان و باور، 1983).
در این بررسی، معلوم شد که شناختهای عمیق یعنی طرحوارههای ناسازگار اولیه بیشترین اثر کلی را بر هراس اجتماعی داشتند و فقط به طور غیر مستقیم قادر به پیشبینی هراس اجتماعی بودند. مطالعة کاستلو (2011) و کالویت و اوریو (2008) که نشان دادند بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و اختلال هراس اجتماعی رابطة معناداری وجود دارد، با این مطالعه همسو هستند. از سوی دیگر، پژوهش حاضر نشان داد که بازداری رفتاری میتواند به طور مستقیم به بروز هراس اجتماعی منجر شود. یافتهای که در مطالعة طاهریفر و همکاران، (1389) و بیدرمن، هیچفلد- بکر و روزنبام[50] (2001) نیز تکرار شده است. این عامل سرشتی به عنوان یک زمینهساز احتمالی دربارة هراس اجتماعی بهویژه نوع فراگیر در نظر گرفته شده است و یک خطر جدی برای گسترش آن به حساب میآید (کیمبرل، 2008). اما نکتة جالب توجه اینجاست که بازداری رفتاری رابطة میان طرحوارههای ناسازگار اولیه، توجه متمرکز بر خود، ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران و خود ارزیابی منفی را با هراس اجتماعی تقویت میکند و یک مؤلّفة محوری در این مدل محسوب میشود. بنابراین، میتوان گفت که علاوه بر اینکه این عامل سرشتی به عنوان عامل زمینهساز بسیاری از اختلالات است (استارکویک[51]، 2005؛ به نقل از طاهریفر و همکاران، 1389) همانند یک عامل آسیبپذیر کلی و پیشایند ضروری برای هراس اجتماعی تلقی میشود (هافمن و بارلو، 2001؛ شانگ- چان، 2010). چون بازداری رفتاری یک گرایش پایدار برای کنارهگیری از موقعیتهای اجتماعی ناآشنا محسوب میشود که شدت آن از اختلال هراس اجتماعی کمتر است (شانگ- چان، 2010). از سوی دیگر تیم[52] (2010) معتقد است که طرحوارههای ناسازگار اولیه علاوه بر اینکه با سرشت رابطة نیرومندی دارند، به عنوان عامل آسیبپذیر کلی به اختلالات روانی هم در نظر گرفته میشوند. بنابراین، ارتباط بین آنها و بازداری رفتاری دور از انتظار نیست.
بررسی سایر متغیرهای میانجی نشان میدهد که ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران و خود ارزیابی منفی ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و اضطراب اجتماعی را تقویت میکند. در واقع طرحوارههای ناسازگار از طریق هدایت پردازش اطلاعات در موقعیتهای اجتماعی به بروز افکار اضطرابزا (مثل «دیگران من را منفی ارزیابی میکنند») منجر میشود (کالویت و همکاران، 2013، ص279). راپی و اسپنس (2004) تبیین دیگری را ارائه کردهاند. آنها بر این باور هستند که رشد طرحوارههای ناسازگار کودک میتواند در سالهای تحول با ایجاد باورهایی مانند «دیگران انتقادگر هستند»، «من بی کفایت هستم» و غیره بر زندگی او تأثیرگذار باشد (راپی و اسپنس، 2005). به عبارت دیگر، رشد طرحوارههای ناسازگار اولیه فرد را مستعد ارزیابی منفی میکند (یانگ، کلوسو و ویشار[53]، 2003). در واقع، فعالسازی ارزیابیهای منفی بهوسیله طرحوارههای ناسازگار اولیه از قبیل طرحوارههای شرم، طرد، شکست، انزوای اجتماعی، محرومیت هیجانی، بیاعتمادی، وابستگی، رها شدگی و اطاعت انجام میشود (پینتو-گاویی و همکاران، 2006).
به طور اختصاصیتر، این یافتهها از مدل های سلسله مراتبی حمایت میکند که در آنها طرحوارههای ناسازگار نشانههای هراس اجتماعی را از طریق افکار اضطرابزا پیش بینی میکند (کالویت و همکاران، 2013). این طرحوارهها باعث میشوند که افراد در موقعیتهای اجتماعی پیشبینی کنند که در این روابط شکست خواهند خورد یا بهوسیله دیگران منفی ارزیابی خواهند شد، جنبههایی که بهوسیلة اکثر مدلهای شناختی هراس اجتماعی شناخته شده است (مثل گروس، سیمز، آنتونی و مک کیب[54]، 2012).
در نهایت همان طور که نتایج نشان داد ابرازخشم به عنوان یک مؤلّفه هیجانی نتوانست هراس اجتماعی را پیشبینی کند و در مدل نهایی حذف شد. در مطالعة حسنوند عمزاده و همکاران، (1392) نیز با وجود همبستگی بین ابراز خشم و هراس اجتماعی این مؤلّفه هیجانی نتوانست به طور معناداری هراس اجتماعی را پیشبینی کند و از این نظر با پژوهش حاضر همسو است؛ درحالیکه واکنش هیجانی یکی از عوامل ایجاد و تداوم هراس اجتماعی در نظر گرفته میشود (کامپ بل-سیلز[55]، بارلو، 2007؛ به نقل از نیلز و همکاران، 2013). بنابراین، پژوهش حاضر با مطالعة برین و کاشدان (2011) ناهمخوان است. شاید مهمترین علت این ناهمخوانی استفاده از ابزارخود سنجی در این مطالعه است. چون پرسشنامههای خود سنجی (مثل مقیاس صفت حالت بیان خشم) تحت تأثیر سوگیری قرار دارند و باعث میشود افراد خود را به صورت واقعی توصیف نکنند (هاپریچ، 2006، ص28). در حالیکه سایرین استفاده از ابزارهای تجربیتر مثل سیستم تصاویر عواطف بینالمللی[56] (IAPS) را ترجیح میدهند (نیل، مرسی، بروکلند و لیبرمن، 2013). علاوه بر ابراز خشم، جنسیّت نیز نتوانست هراس اجتماعی را به طور معناداری پیشبینی کند که با پژوهش مکلین و همکاران (2011) همخوان، ولی با مطالعة شانگ- چان (2010) ناهمخوان است. در تبیین این ناهمخوانی میتوان گفت که معمولاً به این علت زنها ببیشتر از مردها تشخیص اختلال هراس اجتماعی را دریافت میکنند که بیشتر از آنها برای دریافت کمکهای بالینی به مراکز بالینی مراجعه میکنند (ونگ[57] و همکاران، 2005) و از آنجا که در این مطالعه از نمونههای غیربالینی استفاده شد، این نتیجه دور از ذهن نیست.
از مهمترین محدودیتهای این مطالعه اتکای آن بر گزارشهای ذهنی آزمودنیها بود که ممکن بود آنها در گزارشهای خود سوگیری داشته باشند. بنابراین، پیشنهاد میشود در مطالعات آتی از روشهای گوناگون از جمله پارادایمهای آزمایشی بهره گرفته شود. علاوه براین، نمونة پژوهش حاضر را فقط دانشجویان غیربالینی تشکیل میدادند که این مسئله باعث کاهش حوزة تعمیمپذیری نتایج میشود لذا پیشنهاد میشود در پژوهشهای آینده از نمونههای بالینی نیز استفاده شود.
[1]. Social Anxiety Disorder (SAD)
[2]. Social Fobia
[3]. Lampe
[4]. Garsia-Lopez
[5]. Fehm
[6]. Nicholson
[7]. Kessler
[8]. Sheung-Chan
[9]. Bourdon
[10]. Loh
[11]. Clark & Wells
[12]. Foa & Kozak
[13]. Beck, Emery& Greenberg
[14]. Wilson & Rapee
[15]. Weeks, Jakatdar & Heimberg
[16]. Rodebaugh
[17]. Becker
[18]. Calvete, Orue & Hankin
[19]. Hartman
[20]. Schultz
[21]. Mogg, Philippot & Bradely
[22]. Campbell-Sills
[23]. Breen & Kashdan,
[24]. Moscovitch, McCabe, Antony, Rocca & Swinson
[25]. Kimbrel
[26]. Calvete, Orue & Hankin
[27]. Costello
[28]. Pinto-Gouveia, Castilho, Galhardo & Cunha
[29]. Social Phobia Inventory
[30]. Connor
[31]. Focus of Attention Questionnaire) FAQ(
[32]. Woody, Chambless & Glass
[33]. FAQ Self
[34]. FAQ External
[35]. Adult Measure of Behavioral Inhibition (AMBI)
[36]. Gladstone & Parker
[37]. Consequences of Negative Social Events Questionnaire (CNSEQ)
[38]. Wilson & Rapee
[39]. Schema Questionnaire-Short Form (SQ-SF)
[40]. young
[41]. Waller, Meyer, Hanian
[42]. The state-trait anger expression inventory-2 (STAXI-2)
[43]. Spielberger
[44]. Lohlin
[45]. Mathwes
[46]. Pineles & Mineka
[47]. Brittany, Thompspon & Russell
[48]. mood-congruency theories
[49]. Gilligan & Bower
[50]. Biederman, JHirshfeld-Becker& Rosenbaum
[51]. Starcevic
[52]. Thimm
[53]. Young, Klosko & Weishaar
[54]. Gros, Simms, Antony & McCabe
[55]. Campbell-Sills
[56]. International Affective Picture System
[57]. Wang