مدل علی راهبردهای مقابلة مذهبی، نقش کارکرد خانواده و دلبستگی به خدا

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند

چکیده

هدف پژوهش حاضر تدوین مدل علی راهبردهای مقابلة مذهبی با توجه به نقش کارکرد خانواده و دلبستگی به خدا بود که نقش کیفیّت دلبستگی به خدا نیز به عنوان میانجی‌گر رابطة بین کارکرد خانواده و مقابلۀ مذهبی بررسی شد. روش پژوهش از نوع همبستگی بود که 810 دانشجو به صورت خوشه‌ای چند مرحله‌ای از بین دانشگاه‌های تهران انتخاب شدند و مقیاس‌های پیوستگی و انعطاف پذیری خانواده نسخۀ 4 اولسون و همکاران، مقابلة مذهبی پارگامنت و همکاران و دلبستگی به خدا را تکمیل کردند، پایایی ابزارها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و همچنین برای روایی از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده شد، برای تحلیل داده‌ها نیز از روش مدل‌یابی معادلات ساختاری بهره گرفته شد و با به کارگیری مراحل پیشنهادی بارون و کنی و همچنین آکابوسی و همکاران مدل فرضی و نقش میانجی‌گر دلبستگی به خدا تحلیل شد. مدل برازش یافته نشان داد دلبستگی ایمن به خدا به طور کامل ارتباط بین خانواده پیوسته منعطف و مقابلۀ مذهبی مثبت را میانجی‌گری می‌کند، دلبستگی اجتنابی به خدا نیز میانجی‌گر رابطة بین خانواده رهاشده آشفته با مقابلة مذهبی مثبت و منفی است. مدل همچنین نشان داد دلبستگی دوسوگرا به خدا میانجی‌گر اثر الگوهای خانواده رهاشده آشفته و گرفتار شده سخت بر مقابلة مذهبی منفی است و کارکرد خانواده نقش مستقیمی بر پیش‌بینی مقابلۀ مذهبی نشان نداد. لذا نه تنها بررسی نقش کارکرد خانواده در فهم استفاده از راهبردهای مذهبی مهم است، بلکه دلبستگی به خدا در این ارتباط نقش مهمی ایفا می‌کند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Causal Model of Religious Coping strategy in crisis, The Role of Family functioning and Attachment to God

نویسنده [English]

  • Fatemeh Shahabizadeh
Birjand Branch. Islamic Azad University
چکیده [English]

Abstract
The purpose of the present study was codification of model for Religious Coping strategy in crisis and to examine the mediating role of quality attachment to God in the relation between family functioning and religious coping.  In this descriptive-correlational study, Survey data from 810 students from Tehran universities by multi stage cluster sampling, were asked to complete the attachment to God Inventory, Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scale-IV  (FACES-IV) Olson and et al. and religious coping Pargament and et al., This study Used reliability by Cronbach's alpha coefficient and validity through exploratory and confirmatory factor analysis, Structural equations modeling method was used to analyze the results and analyze the mediating role based Barone and Kenny and Iacobucci & et al. proposed model. hypothesized model had a good fit with the observed data. Path analysis indicated that the relation between adaptability cohesion family and positive religious coping fully mediated by secure attachment to God, And the relation between family chaotically disengaged and negative and positive religious coping mediated by avoidant attachment to God. The fitted model results showed the effects of rigidly enmeshed and chaotically disengaged family on negative religious coping were mediated by ambivalent attachment to God and family functioning affect religious coping partly through attachment to God. So, the role of family functioning not only be important in preventing and understanding  religious coping, but also attachment to God as a mediator, plays an important role in these relationships.

کلیدواژه‌ها [English]

  • attachment to God
  • family functioning
  • positive and negative religious coping

مقدمه

مقابله فرایند پویای پاسخ‌های ‌شناختی و رفتاری برای کاهش یا حل بحران روان‌شناختی است (دابو[1] و همکاران، 2000؛به نقل از شهابی زاده و فرزاد، 1392). مذهب نیز در ماهیت‌شناختی نوعی مقابلۀ مذهبی[2] است و نقش جدایی‌ناپذیری در مقابلۀ افراد با حوادث استرس‌زا بازی می‌کند، به عبارتی مذهب و مقابله همگرا هستند، به‌خصوص زمانی که مذهب در زندگی فرد مهم است و با حوادث استرس‌زا مواجه می‌شود (فکس[3]، 2001). اما مقابلۀ مذهبی می‌تواند هم بی‌اثر شامل ارزیابی منفی از خدا به عنوان تنبیه‌کننده، خشم و شک و تردید دربارۀ قدرت خدا و... باشد (پارگامنت[4] و همکاران، 2000) و هم مؤثر شامل به چالش کشیدن تبیین‌های علوم طبیعی و یافتن معنا و تعریف مجدد عوامل استرس‌زا به عنوان فرصتی برای رشد معنویت باشد (پارگامنت، 2007؛ به نقل از کینگ و روسر[5]، 2009). به هر حال استفاده مقابله‌ای از خدا مافوق تأثیرات مشارکت‌های مذهبی و غیره است (کوکاچ و بروک[6]، 1998؛ به نقل از گرنگویست، 2002). لذا تئوری دلبستگی تبیین مهمی فراهم می‌کند که چرا خدا به عنوان چهرۀ شبیه دلبستگی در بحران دریافت می‌شود، در واقع تئوری دلبستگی تبیین تکمیلی را برای مقابلۀ مذهبی فراهم می‌کند (گرنگویست[7]، 2002). پارگامنت (1997؛ به نقل از گرنکویست، 2005) بیان کرد مقابلۀ مذهبی به عنوان دسترس‌پذیری قریب‌الوقوع مذهب در سیستم توجیهی افراد است، که برای بعضی افراد در دسترس است و برای بعضی در دسترس نیست، لذا با توجه به اینکه سیستم دلبستگی به عنوان تئوری رشد تکاملی در مواجه با موقعیت‌های استرس‌زا فعال می‌شود، می‌تواند توجیه‌کنندۀ تفاوت مقابلۀ مذهبی افراد باشد (گرنکویست، 2005). بنابراین، تئوری دلبستگی شریک خوبی برای رویکرد نظری مقابله است (کرسینی[8]، 2009). به هر حال خداوند چهرۀ دلبستگی فراگیر، در دسترس و در نهایت مطلق است و افراد ممکن است تحت عوامل گوناگون دلبستگی اجتنابی[9]، دوسوگرا[10] یا ایمن[11] نسبت به خدا داشته باشند (کرک پاتریک[12]، 1997). ویژگی پایۀ ایمنی[13] دلبستگی به خدا، باعث اکتشاف در محیط و پناهگاه مطمئن[14] چهرۀ دلبستگی خدا نیز به پناه بردن به او در مواجه با استرس منجر می‌شود (گرنکویست و همکاران، 2010؛ پراکتور[15] و همکاران، 2009). از طرفی مقابلۀ مذهبی نیز تلاش فعال شخص برای یافتن پناهگاه مطمئن در مواجه با تهدید و چالش با موقعیت‌ها است (پارگامنت و همکاران، 1998؛ به نقل از کوپر و همکاران، 2009)، که گویای پایۀ ایمنی برای توکل به خدا و مواجه با مشکلات و پناهگاه مطمئن برای اعتماد و پناه بردن به خداست، به بیان دیگر کارکرد‌های دلبستگی به خدا (پایۀ ایمنی و پناهگاه مطمئن) در مقابلۀ مذهبی افراد نمود می‌یابد. لذا مقابله به عنوان عنصر انگیزشی جستجوی چهرۀ دلبستگی است (گرنکویست، 2005). بنابراین، در مطالعۀ حاضر برای تدوین مدل مقابلۀ مذهبی، نقش دلبستگی به خدا بررسی شد که عامل اساسی در رشد و اتخاذ راهبردهای مذهبی متفاوت افراد در مواجه با مشکلات است. مطالعۀ شهابی‌زاده و فرزاد (1392) نیز نشان داد دلبستگی به خدا پیش‌بینی کننده کارکردهای چهره دلبستگی ایمن به خدا (پناهگاه مطمئن برای بر‌گشت به سمت خدا و پایة ایمنی برای مقابله با مشکلات) است که در تدوین مدل تبیینی مقابلۀ مذهبی نقش دارد. اشخاص ایمن با فاصله گرفتن از تفکّرات آشفته، از مقابلۀ مذهبی مثبت استفاده می‌کنند، اما افراد اجتنابی کم‌تر از فعالیت‌های مذهبی استفاده می‌کنند و افراد دوسوگرا نیز حمایت همراه با اضطراب را ادراک می‌کنند (کوپر[16] و همکاران، 2009). در این راستا بیلاویچ[17] و پارگامنت (2002؛ به نقل از گرنکویست، 2005)، آنتونی[18] (2008) و مور[19] (2005) نیز نشان دادند دلبستگی ایمن به خدا با مقابلۀ مذهبی مثبت تداعی می‌شود، لذا مقابلۀ مذهبی می‌تواند نتیجۀ سبک دلبستگی باشد (کوپر و همکاران، 2009). از طرفی به نظر می‌رسد مدل‌های دلبستگی به خدا که احتمالاً تبیین‌کننده مقابلۀ مذهبی (پناهگاه مطمئن و پایة ایمنی) است، از محیط خانواده ناشی می‌شود.

 السون[20] (1990؛ به نقل از السون، 2000) ماهیت خانواده را با توجه به جایگاه خانواده در هر یک از پیوستارهای دو بعد پیوستگی و انعطاف‌پذیری بررسی کرد. در کرانۀ بالای پیوستگی[21] (پیوند عاطفی)، خانواده گرفتار شده[22] قرار دارد که ابراز تفکّرات و احساسات بین والدین و کودک ناخوانده تلقی می‌شود، کرانۀ پایین (خانواده رهاشده[23]) فاقد صمیمیت است. در کرانۀ بالای بعد انعطاف‌پذیری[24] (تغییر متعادل ساختار قدرت، قوانین و نقش‌ها در موقعیت‌های حساس) که دارای تغییر زیاد قوانین و فقدان مدیریت است، خانواده آشفته[25] قرار دارد. در کرانۀ پایین (خانواده سخت[26]) قوانین ثابت و سختی وجود دارد. به هر حال انتظار می‌رود خانواده‌هایی که در کرانه‌های دو بعد پیوستگی و انعطاف‌پذیری قرار دارند، در انتقال ارزش‌ها و ارتباط با خدا در فرزندان ناموفق باشند. در ارتباط با چگونگی نقش ارتباط با ولد بر ارتباط با خدا دو فرضیۀ انطباقی و جبرانی مطرح است. با توجه به فرضیۀ انطباقی[27]، کرک پاتریک (1997) بیان کرد تفاوت‌های تاریخچۀ دلبستگی با تفاوت‌های فردی مدل‌های روانی از خدا هماهنگ است، یعنی پاسخ‌دهندگان دلبسته ناایمن و ایمن به ترتیب بیش‌ترین تصور خدای تنبیه‌کننده و مهربان را دارند، که حمایت‌کننده فرضیۀ انطباقی است. فرضیه جبران هیجانی[28] گرنکویست و هیجکول[29] (1999) و گرنکویست و همکاران (2010) نیز بیان می‌کند خدا به عنوان چهرۀ دلبستگی جانشین[30] و مذهبی شدن ناگهانی نوعی استراتژی تنظیم هیجان‌های فرد دلبسته ناایمن است، در این شرایط عشق به چهرۀ دلبستگی خدا تحت تأثیر شرایط شدید بحرانی و ناایمن به والد اتفاق می‎افتد و نقش خود مذهب مؤثر نیست. اگر چه فرضیۀ انطباقی و جبرانی، نقش تاریخچۀ دلبستگی را بر مذهبی بودن بررسی می‌کند، اما این فرض وجود دارد که احتمالاً سیستم خانواده می‌تواند تبیین‌کننده فرایند انطباق و جبران باشد، ماهانی[31] (2005) نیز نشان داد بین خانوادۀ سلطه‌گر و پیوستگی پایین با تصور منفی از خدا رابطه وجود دارد. در این راستا رینروس و باردت[32] (2007)، سیزلو[33] (2007) و رایبرن[34] (2004؛ به نقل از آرنولد[35]، 2010) بیان کردند خانوادۀ صمیمی در انتقال فاکتورهای مذهبی در رشد مذهبی نوجوان نقش مؤثری دارد، یعنی زمانی که والد به کرات دربارۀ عقایدش با فرزندان صحبت می‌کند، عقاید مذهبی فرزند با عقاید مذهبی والد همخوان می‌شود. لذا به نظر می‌رسد انطباق مذهب والد و کودک در ارتباط با کارکرد خانواده صورت می‌گیرد، اگرچه در فرضیه انطباق گرنکویست و هیجکول (1999) تنها نقش تاریخچۀ دلبستگی بررسی شده بود. مطالعه جین[36] (1994؛ به نقل از پارلکار[37]، 2005) نیز نشان داد در روابط تنش‌زای خانوادگی، ممکن است فرد احساس خشم به خدا داشته یا خداوند را به عنوان پناهگاه مطمئن جستجو کند. لذا مطالعۀ مذکور تأیید کنندۀ هر دو فرضیۀ انطباقی و جبرانی است. اما بر خلاف فرضیۀ جبرانی، واندن[38] (1985) معتقد است سختی در ساختار ارتباطی خانواده با سخت بودن در ساختار عقاید مذهبی ارتباط دارد.

به هر حال در تبیین فرضیۀ انطباقی و جبرانی می‌توان نقش سیستم خانواده را بر ارتباط فرد با خدا بررسی کرد که در مطالعات مرتبط با فرضیۀ انطباقی و جبرانی نادیده گرفته شده است، به بیان دیگر هر نظامی که از نظام‌ها و خرده نظام‌ها ترکیب شده است، یک سازمان کلی است و عناصر درون آن به هم وابسته است و نظام والد-کودک درون نظام خانواده واقع شده است، در مدل نظام‌دار خانواده، تغییر در هر قسمت به تغییر در قسمت دیگر منجر می‌شود، به عنوان مثال دلبستگی ایمن در یک عضو خانواده ممکن است تأثیرات موج‌داری در سراسر نظام خانواده داشته باشد (میکولینسر[39] و همکاران، 2003). بنابراین، کارکرد خانواده می‌تواند انعکاس سبک‌های دلبستگی (فورمن و دیوس[40]، 2005) و نمود اهداف تعاملی ناشی از کارکردهای دلبستگی باشد (میکولینسر و همکاران، 2003). لذا بررسی تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم کارکرد خانواده با حضور دلبستگی به خدا بر مقابلۀ مذهبی در قالب مدل‌یابی معادلات ساختاری تناقض یافته‌های مذکور را روشن‌تر می‌کند. به هر حال مطالعات اندکی از جمله کیسر[41] (2002)، آمر[42] (2005) و پارلکار (2005) نشان دادند بین کارکرد خانواده با مقابلۀ مذهبی رابطه وجود دارد، مطالعۀ گولک[43] (1994) نیز رابطۀ معناداری نشان نداد، به هر حال هر چند طبق مفاهیم تئوری‌شناختی اجتماعی باندورا، والد در رشد مقابلۀ مذهبی می‌تواند مؤثر باشد (لازاروس و فولکمن[44]، 2002؛ به نقل از کالمن[45]، 2006)، اما به نظر می‌رسد قبل از به‌کارگیری راهبردهای مذهبی، پایه‌های دلبستگی اعتماد یا عدم اعتماد نسبت به خدا شکل می‌گیرد. به عبارتی طبق آنچه مطرح شد، کارکرد خانواده به طور مستقیم راهبردهای مذهبی را موجب نمی‌شود، بلکه با واسطۀ رشد ارتباط و شکل‌گیری دلبستگی به خدا طبق فرایند انطباق جامعه‌پذیری گرنکویست (2002) و جبرانی (گرنکویست و همکاران، 2010)، مقابلۀ مذهبی فرزند را طبق الگوی گرنکویست (2005) ارتقا می‌بخشد. بنابراین، به دلبستگی به خدا به عنوان متغیر میانجی‌گر در تبیین چرایی و چگونگی ایجاد یک رابطه توجه می‌شود (ادوارد و لمبرت[46]، 2007)، چرا که با توجه به مبانی نظری مذکور سیستم دلبستگی به خدا تبیین‌کننده تفاوت افراد در استفاده از مقابلۀ مذهبی مثبت و منفی است، ضمن اینکه سبک‌های دلبستگی به خدا حاصل کارکرد خانواده طبق رویکرد انطباقی و جبرانی گرنکویست (2002) است، از طرفی طبق نظریۀ دلبستگی، مقابلۀ مذهبی، کارکرد دلبستگی به خداست (کرک پاتریک، 1998؛ بیلاویچ[47] و پارگامنت (2002؛ به نقل از گرنکویست، 2005). بنابراین، عملکرد خانواده طبق فرایند انطباقی و جبرانی، کارکرد دلبستگی به خدا یعنی مقابلۀ مذهبی را تبیین می‌کند. به بیان دیگر مقابلۀ مذهبی به عنوان کارکرد دلبستگی به خدا، نتیجۀ فرایند انطباقی و جبرانی عملکرد خانواده است. لذا دلبستگی به خدا منطبق با مفاهیم نظری در مسیر علّی قرار می‌گیرد و انتظار می‌رود، به عنوان متغیر میانجی‌گر، با کنترل آن، رابطۀ بین کارکرد خانواده و مقابلۀ مذهبی را تضعیف یا غیر‌معنادار کند. به بیان دیگر متغیر میانجی‌گر به سازوکاری اشاره می‌کند که یک رابطۀ خاصی را به وجود می‌آورد، در صورتی که منطق متغیر تعدیل‌کننده به چه زمانی یا برای چه کسانی اشاره می‌کند (ویو و زامبو[48]، 2008) و در یک توالّی علی قرار نمی‌گیرد و مشخص می‌کند در چه موارد و سطوح متفاوتی از آن، بعضی از اثرها وجود دارد و جهت و شدت رابطه ناهماهنگ و ضعیف (یعنی وجود رابطه در یک موقعیت یا فقط در یک سطح) دو متغیر را تعدیل می‌کند (آکابوسی[49]، 2012 و مککینون[50] و همکاران، 2007). در مجموع با در نظر گرفتن مبانی نظری و پژوهش‌های مذکور مدلی مفهومی، همچون شکل 1 می‌توان تدوین و آزمون کرد. مسألۀ اصلی پژوهش کنونی این است که آیا کارکرد خانواده، دلبستگی به خدا و مقابلۀ مذهبی در قالب مدل شکل 1 برازش کافی دارد؟

پیوسته منعطف

مقابلۀ مذهبی مثبت

ایمن خدا

آشفته رهاشده

دوسوگرا خدا

گرفتار شده سخت

اجتنابی خدا

مقابلۀ مذهبی منفی

 

 

 

 

 

 

 


شکل 1: مدل مفهومی مقابلۀ مذهبی، کارکرد خانواده و دلبستگی به خدا، سازه‌های مکنون در بیضی نشان داده شده است.

در مجموع مدل فوق نقش مؤلّفه‌های عاطفی روابط اعضای خانواده و ارتباط با خدا را در تبیین مؤلّفه‌شناختی مذهبی (مقابلۀ مذهبی) به تصویر کشیده است. همان‌طور که شکل 1 نشان می‌دهد فرض شد افراد در خانواده‌های با الگوی کارکردی نامتعادل یعنی آشفته رها شده و گرفتار شده سخت، طبق فرایند انطباق و جبرانی به طور اجتنابی و دوسوگرا با خدا ارتباط برقرار کرده و طبق کارکرد‌های منفی دلبستگی به خدا، از مقابلۀ مذهبی منفی نیز استفاده می‌کنند، همچنین خانوادۀ پیوسته منعطف طبق فرایند انطباق جامعه‌پذیری از طریق برقراری ایمنی به خدا در جهت کارکرد‌های پایۀ ایمنی و پناهگاه مطمئن چهرۀ دلبستگی به خدا در مسیر استفاده از مقابلۀ مذهبی مثبت قرار گیرد.

روش

این پژوهش از نوع همبستگی است که مجموعه‌ای از معادلات رگرسیون چند متغیری در مدل‌یابی معادلات ساختاری به گونۀ همزمان ارزیابی شد. برای بررسی نقش میانجی‌گری دلبستگی به خدا در ارتباط بین کارکرد خانواده و مقابلۀ مذهبی از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و مدل‌یابی معادلات ساختاری از طریق نرم‌افزار لیزرل استفاده شد. جامعۀ آماری، کلیۀ دانشجویان مجرد دورۀ کارشناسی سنین 18-24 سال دانشگاه‌های تهران در سال 89 بودند. بر پایۀ پیشنهاد جیمز استیونس[51] در نظر گرفتن 15 مورد برای هر متغیر پیش‌بین در تحلیل رگرسیون چند‌گانه مناسب است (هومن، 1384). لذا حجم نمونۀ مناسب 900 نفر در نظر گرفته شد که به صورت نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای، 4 دانشگاه (علامۀ طباطبایی، علوم تحقیقات، تهران جنوب و شهید بهشتی) انتخاب و بعد در چند دانشکده و چند کلاس، پرسشنامه‌ها در میان دانشجویان داوطلب توزیع شد، به هر شرکت‌کننده هدیه‌ای نیز تحویل داده شد. در بین 810 نمونه دانشجو 557 مرد و 253 دانشجوی زن کارشناسی مجرد با میانگین سنی 71/20 سال (انحراف استاندارد، 66/2) شرکت داشتند که به طور متوسط ورودی 86 دانشگاه بودند.

برای بررسی اعتبار ابزار‌ها از آلفای کرونباخ و روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده شد. ابزار‌های مورد استفاده عبارت بودند از:

مقیاس پیوستگی و انعطاف‌پذیری تجدید‌نظر شده[52](FACES-IV): (السون، جورال و تیزل، 2004)، بر خلاف نسخۀ 2 و 3 که تنها 2 بعد پیوستگی و انعطاف‌پذیری را اندازه‌گیری می‌کرد، ابعاد خانواده متعادل و نامتعادل (گرفتارشدگی و رها شدگی از ابعاد پیوستگی و همچنین آشفته و سخت، از ابعاد انعطاف‌پذیری) را در 6 مقیاس و هر کدام با 7 ماده (جمعاً 42 ماده) ارزیابی می‌کند (السون و همکاران، 2004). شایان ذکر است ضریب آلفای کرونباخ هر بعد در مطالعۀ شهابی‌زاده (1390) بیش از 7/0 گزارش شد. در مطالعۀ حاضر نیز آلفای کرونباخ برای الگوی رهاشده آشفته، پیوسته انعطاف‌پذیر و گرفتارشده سخت به ترتیب 92/0، 87/0 و 71/0 به‌دست آمد که حاکی از اعتبار مقیاس است. در پژوهش حاضر برای بررسی تحلیل عاملی اکتشافی، نتایج تحلیل مؤلّفه‌های اصلی[53] با چرخش ابلیمین[54] ساختار ساده 3 عاملی را نشان داد که عامل‌های رهاشده آشفته، پیوسته انعطاف‌پذیر و گرفتارشده سخت به ترتیب 07/38% ، 12/8% و 40/5% (و در مجموع 59/51%) از واریانس کل کارکرد خانواده را تبیین می‌کرد. همچنین در تحلیل عاملی تأییدی پژوهش حاضر نیز شاخص برازندگی تطبیقی[55] (CFI)، شاخص برازندگی نرمال[56] (NFI)، شاخص برازندگی افزایشی[57] (IFI) وشاخص برازندگی تعدیل شده[58] (AGFI) به‌ترتیب، 95/0، 91/0، 95/0 و 93/0 به‌دست آمد که حاکی از برازش مناسب مدل با داده‌ها و روایی سازه است. نتایج نسبت مجذور کای به درجۀ آزادی نیز برابر 9/1 شد که حاکی از برازش مدل و ساختار سه عاملی است.

سبک دلبستگی به خدا[59] : هر 3 جملۀ مقیاس دلبستگی به خدا (9 گویه) روات[60] و کرک‌پاتریک (2002) یکی از سبک‎های دلبستگی به خدا را توصیف می‎کند (پاسخ‌گویی بر اساس دامنة 7 درجه‌ای) که تحلیل عاملی با چرخش ابلیمین بر خلاف چارچوب مفهومی ابزار، مدل دو عاملی ایمن و دوسوگرا را نشان داد و ضریب آلفای کرونباخ نیز به ترتیب 80/0 و 92/0 به‌دست آمد. در مطالعۀ شهابی‌زاده و همکاران (1385) پایایی دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا به خدا به ترتیب 74/0، 84/0 و 68/0 نشان داده شد و تحلیل عاملی نیز ساختار دو عاملی را نشان داد، برای رفع محدودیت ناشی از تعداد اندک گویه‌ها (حداقل 4 گویه برای برازش مدل‌یابی معادلات ساختاری) و ساختار 2 عاملی مقیاس در مطالعات مذکور بر خلاف مفاهیم نظری، با توجه به مبانی نظری و مقیاس دلبستگی به خدا (بک و مکدونالد، 2004) 8 گویۀ (ایمن: گویۀ 17 دوسوگرا؛ گویه‌های 11 و 13؛ و اجتنابی گویه‌های 4، 12، 14، 15 و 16) مرتبط با محتوای سبک‌های دلبستگی به خدا، به مقیاس اضافه شد. در اولین مطالعۀ مقدماتی شهابی‌زاده (1390) 32 نفری، همبستگی بازآزمایی به ترتیب برای دلبستگی اجتنابی، دوسوگرا و ایمن به‌ترتیب 72/0، 69/0 و 7/0و آلفای کرونباخ نیز به‌ترتیب 69/0 و 68/0 و 6/0 به‌دست آمد (شایان ذکر است همبستگی بین کل گویه‌ها نیز معنادار بود) و مطالعۀ مقدماتی دوم (164 دانشجو)، آلفای کرونباخ برای سبک ایمن (4 گویه)، اجتنابی (8 گویه) و دوسوگرا (5 گویه) به‌ترتیب 88/0، 75/0 و 66/0 به دست آمد و همبستگی تمام گویه‌ها با نمرۀ کل بالا بود که حاکی از اعتبار بالای مقیاس است. اگرچه حجم نمونۀ مطالعه مقدماتی پایین بود، اما با توجه به شاخص کفایت نمونه‌برداری (78/0)، مدل 3 عاملی تأیید شد، به‌جز گویه‌های اجتنابی 7 (به‌نظر می‌رسد که خداوند نسبت به امور شخصی‌ام عنایت کمی دارد یا اینکه بی‌علاقه است) و 8 (به نظر می‌رسد که خداوند نسبت به مشکلات شخصی‌ام کم عنایت یا بی‌عنایت است) و 3 (به نظر می‌آید که برخورد خداوند با من، سرد است)، (گویه‌های اصلی اجتنابی به خدا در ابزار روات و کرک پاتریک) که در تمام مطالعات مذکور (از جمله هزاری و شهابی‌زاده، 1392؛ احمدی و همکاران، 1391) در 2 عامل بار بالایی نشان داد و به نظر می‌رسد گویه‌های مذکور بر‌خلاف مطالعۀ روات و کرک پاتریک (2002) با توجه به فرهنگ ایرانی محتوای دوسوگرا داشته باشد نسبت به اجتنابی، چرا که در گویه‌های فوق ادراک فرد نسبت به اجتناب و فاصله گرفتن خدا سنجیده می‌شود، و چنین فردی به دلیل نگرانی و اضطراب از دست دادن، اجتناب خدا را احساس می‌کند و برایش مهم است، که خود محتوایی دوسوگرا دارد، اما در سبک دلبستگی اجتنابی به خدا در مقیاس بک و مدونالد (2004)، فرد خودش از خدا فاصله می‌گیرد و فاصله گرفتن خدا مهم نیست و این افراد ترس از تنهایی ندارند (احدی، 1388) که با توجه به تأیید مطالعات فوق نیز این سبک در عامل جدای از دوسوگرا بارگذاری می‌شود. البته شایان‌ذکر است در پژوهش شهابی‌زاده و فرزاد (1392) 9 گویۀ اصلی در تحلیل عاملی وارد شد و باز مدل دو عاملی به‌دست آمد و گویه‌های مذکور (اجتنابی) به طور ناهمخوان در هر دو عامل ایمن و دوسوگرا بار‌گذاری شد و مدل، ساختار مفهومی مشخصی نشان نداد، اما در تحلیل دیگر، کل گویه‌ها (اصلی و اضافه شده) بررسی شد که ساختار 3 عاملی را نشان داد. در مطالعۀ حاضر آلفای کرونباخ عامل اجتنابی، دوسوگرا و ایمن به‌ترتیب 88/0، 81/0 و 86/0 به‌دست آمد که حاکی از پایایی مناسب مقیاس است. در بررسی تحلیل عاملی اکتشافی، نتایج تحلیل مؤلّفه‌های اصلی با چرخش ابلیمین ساختار ساده 3 عاملی را نشان داد که عامل دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به‌ترتیب 40/43 و 96/10% و عامل ایمن 19/7% (و در مجموع 56/61%) از کل واریانس دلبستگی به خدا را تبیین می‌کند (تمام گویه در عامل همخوان با خود بارگذاری شد). نتایج مجذور کای تحلیل عاملی تأییدی نیز غیر معنادار شد و دیگر شاخص‌های برازندگیIFI، GFI، AGFI و IFI به‌ترتیب 99/0، 96/0، 97/0، 96/0و 99/0 به‌دست آمد که حاکی از برازش مناسب مدل با داده‌هاست.

مقابلۀ مذهبی[61]: مقابلۀ مثبت پارگامنت و همکاران (2000) (30 گویه) شامل ارزیابی مذهب، راهبرد تشریک مساعی و... است. نسخۀ اصلاح‌شدۀ مقابلۀ مذهبی منفی 18 گویه‌ای را نیز پارگامنت و همکاران (2005) طراحی کرد که شامل شک و تردید نسبت به قدرت و ویژگی‌های خداوند و... است، پایایی مقابلۀ مذهبی مثبت و منفی به‌ترتیب 90/0 و 87/0 به‌دست آمد. در مطالعۀ حاضر آلفای کرونباخ مقابلۀ مذهبی مثبت و منفی برابر 95/0 و 93/0 (پایایی بالا) شد. در بررسی تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل مؤلّفه‌های اصلی با چرخش ابلیمین نیز ساختار ساده 2 عاملی را نشان داد که عامل‌های مثبت و منفی به‌ترتیب 52/39% و 13/11% (در مجموع 65/50%) واریانس کل مقابلۀ مذهبی را تبیین می‌‌کرد (4 گویه نامناسب به‌دلیل بارگزاری در عامل‌های ناهمخوان از تحلیل حذف شد). شاخص‌های برازندگی CFI، NFI، GFI، IFI وNNFI در تحلیل عاملی تأییدی نیز به‌ترتیب، 96/0، 91/0، 91/0، 96/0 و 96/0 به‌دست آمد، نتایج نسبت مجذور کای به‌ درجۀ آزادی نیز برابر 4/1 شد که حاکی از برازش مناسب مدل است.

در پژوهش کنونی برای بررسی میانجی‌گری دلبستگی به خدا در ارتباط بین کارکرد خانواده و مقابلۀ مذهبی از مدل‌یابی معادلات ساختاری و نظریۀ بارون و کنی[62] (1986) و آکابوسی و همکاران (2007) استفاده شد.

یافته‌ها

به‌منظور تبیین مقابلۀ مذهبی بر پایۀ مدل معادلات ساختاری، مفروضه‌های معادلات ساختاری در مدل مورد مطالعه بررسی شد؛ الف) اندازه‌گیری متغیر‌ها در سطح فاصله‌ای: طبق گفتۀ هومن (1384) اگر تعداد طبقه‌های رتبه‌ای 5 یا بیش‌تر باشد، احتمالاً می‌توان با آن‌ها (البته با کمی خطا) مانند داده‌های فاصله‌ای رفتار کرد. ب) یکسانی پراکندگی متغیر‌های درون‌زا: به گونۀ کلی یکسان نبودن پراکندگی رگرسیون‌های چند متغیری مدل‌های لیزرل را ناروا نمی‌‌کند، بلکه آن‌ها را ضعیف می‌کند (پدهازر[63]، 1982؛ به نقل از هومن، 1384)، زیرا روش‌های رگرسیون چند متغیری از جمله بیشینۀ احتمال، نسبت به تخطی از نرمال بودن توزیع جمله‌های خطا مقاوم است. افزون بر این، حجم نمونۀ بزرگ اجازه می‌دهد که بخش‌های بحرانی t به سمت توزیع چند متغیری نرمال نزدیک شود (هومن، 1384). و چون حجم نمونۀ مطالعۀ حاضر تا حدی بزرگ است، می‌توان به برقراری این مفروضه اطمینان کرد. روش سرند کردن داده‌ها نیز نشان داد توزیع متغیر‌ها نزدیک به نرمال است. پ) کم بودن هم خطی چند‌گانه متغیر‌های برون‌زا: بنا بر نظر بسیاری از صاحب‌نظران (آشر[64]، 1983؛ به نقل از هومن، 1384) همبستگی‌های بالاتر از 8/0 بین متغیر‌های برون‌زا بیان‌کنندۀ هم خطی بودن چند‌گانه است. نتایج ضرایب همبستگی بین متغیر‌ها در جدول 1 نشان می‌دهد مفروضۀ کم بودن هم‌خطی چند‌گانه بر‌قرار است. چرا که تقریباً ضرایب همبستگی رابطۀ معنادار متوسط یا پایینی را نشان می‌دهد.


جدول1: ماتریس همبستگی بین کارکرد خانواده، دلبستگی به خدا و مقابلۀ مذهبی

متغیر

خانواده

دلبستگی به خدا

مقابلۀ مذهبی

پیوسته منعطف

رهاشده آشفته

گرفتار سخت

ایمن

اجتنابی

دوسوگرا

مثبت

منفی

پیوسته انعطاف

رهاشده آشفته

گرفتار شده سخت

ایمن خدا

اجتنابی خدا

دوسوگرا خدا

مقابله مثبت

مقابله منفی

1

**7/0-

**16/0-

**33/0

**26/0-

**19/0-

** 2/0

**22/0-

 

1

*35/0

**27/0-

**35/0

**27/0

**23/0-

** 26/0

 

 

1

03/0-

**14/0

**18/0

05/0-

*1/0

 

 

 

1

**65/0-

**51/0-

**57/0

**48/-

 

 

 

 

1

**53/0

**61/0-

** 48/0

 

 

 

 

 

1

**37/0-

**55/0

 

 

 

 

 

 

1

**55/0-

 

 

 

 

 

 

 

1

میانگین‌

(انحراف استاندارد)

5(15/1)

59/2(14/1)

18/3(98/0)

26/5(42/1)

31/2(4/1)

72/2(34/1)

5/3(8/0)

14/2(85/0)

 *معناداری در سطح 05/0 **معناداری در سطح 01/0

شایان ذکر است پس از مقایسۀ گویه‌های عامل‌بندی شده بر پایۀ تحلیل عاملی و مبانی نظری، برای هر عامل تعداد 4 یا 3 گویه که دارای بیش‌ترین بار عاملی بود به عنوان نشان‌گر در نظر گرفته شد. برای بررسی نقش میانجی‌گری، اگر چه عمدتاً نظریۀ بارون و کنی (1986) برای تحلیل‌های رگرسیون استفاده می‌شود، اما تحلیل رگرسیون با دو محدودیت عمده همراه است، اولاً ضعیف بودن برآوردهای روابط آماری به‌دلیل اینکه خطاهای اندازه‌گیری در نظر گرفته نمی‌شود، فرض دوم اینکه تحلیل رگرسیون مبتنی بر این است که متغیر درون‌زا نمی‌تواند علت میانجی‌گر (مدل غیر بازگشتی) باشد که همیشه صادق نیست، لذا راهبرد مناسب برای ارزیابی تأثیر میانجی‌گری و بر طرف کردن دو محدودیت مذکور به‌دلیل برآورد همزمان همۀ پارامترها در مدل‌یابی و امکان انجام‌دادن معادلات غیر برگشتی، استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری نسبت به تحلیل رگرسیون و استفاده از نرم‌افزار spss برتری دارد (فکس، 1980). ضمن اینکه وقتی مدل‌های نظری پیچیده می‌شوند و مقیاس‌های چند آیتمی بررسی می‌شود، تست‌های میانجی‌گری در lisrel با کارامدی بیش‌تر و سرعت بیش‌تری انجام می‌شود. به هر حال نتیجۀ فایل دستوری لیزرل می‌تواند در خروجی، مشابه نظر بارون و کنی باشد، با این تفاوت که طبق نظر بارون و کنی (1986) برای بررسی نقش متغیر میانجی‌گر، در 3 تحلیل رگرسیون جداگانه نقش متغیر برون‌زا در جهت پیش‌بینی هر یک از متغیر میانجی‌گر و ملاک، همچنین در مدل دیگر هر دو نقش پیش‌بین و میانجی‌گر بر ملاک بررسی می‌شود، اما در مدل‌یابی معادلات ساختاری مسیر متغیر پیش‌بین- میانجی‌گر و مسیر پیش‌بین و میانجی‌گر با ملاک در یک مدل به طور همزمان بررسی می‌شود، لذا اگر مسیر پیش‌بین- میانجی‌گر و مسیر میانجی گر- ملاک (با کنترل پیش بین) معنادار باشد، متغیر میانجی‌گر وجود دارد (برون[65]، 1997؛ آکابوسی و همکاران، 2007)، لذا در ادامه برای بررسی نقش متغیر میانجی‌گر در مدل‌یابی معادلات ساختاری از آزمون [66]z سوبل[67] (1982؛ نقل از آکابوسی و همکاران، 2007 )استفاده شد که اندازۀ نسبی اثر غیر مستقیم را در مقابل اثر مستقیم آزمون می‌کند؛ به عبارتی این تست تفاوت بین اثر مستقیم پیش‌بین- ملاک و اثر مستقیم پیش‌بین – ملاک بعد از کنترل اثر میانجی‌گری/غیر مستقیم، معادل تست قدرت اثر میانجی‌گری، آزمون می‌کند، با این فرض که اگر آزمون z معنادار و اثر مستقیم پیش‌بین-ملاک غیر معنادار شود، میانجی‌گری کامل است و اگر آزمون z معنادر و مسیر مستقیم پیش بین- ملاک غیر معنادار یا بالعکس شود، میانجی‌گری جزئی وجود دارد.

طبق پیشنهاد هوپر، کالگن و مولن (2008) در دستورالعمل مربوط به گزارش شاخص‌های مناسب برازندگی مدل، مجذور خی به همراه درجۀ آزادی، ریشۀ دوم واریانس خطای تقریب[68] (RMSEA) و شاخص برازندگی تطبیقی در نظر گرفته شد. افزون بر این چون شاخص برازندگی نرمال بر‌خلاف شاخص برازندگی تطبیقی برای حجم نمونه جریمه نمی‌دهد (هیو و بنتلر[69]، 1999؛ نقل از هومن، 1384) در بررسی مدل حاضر مد نظر قرار گرفت. شاخص روایی متقاطع[70] (ECVI) نیز با ایجاد ترتیب نسبی برای مدل‌های مختلف، برای مقایسۀ مدل با مدل‌های رقیب دیگر در نظر گرفته شد، که پایین‌ترین مقدار آن، بیان‌کنندۀ برازندگی بیش‌تر مدل است (جورسکاگ و سوربوم[71]، 1984؛ نقل از هومن، 1384). به هر حال ریشۀ دوم واریانس خطای تقریب و شاخص روایی متقاطع مناسب هستند، چرا که مستلزم مقایسه با مدل صفر نیستند و لازم نیست مدلی با استقلال کامل متغیرهای مکنون بیان شود (براون و کادک[72]؛ نقل از هومن، 1384).

به منظور برآورد دقیق‌تر پارامترها و نیز شاخص‌های برازندگی لیزرل، مسیرهایی که ضرایب آن‌ها معنادار نبود از مدل حذف و پارامترها مجدد برآورد شد، در بررسی مدل مفهومی مسیر خانوادۀ پیوسته منعطف با دلبستگی اجتنابی به خدا غیر‌معنادار شد، نتایج مجذور کای نیز در سطح 01/0 (009/0 p=) معنادار شد که حاکی از برازش ضعیف است، به هر حال شاخص ریشۀ دوم واریانس خطای تقریب که برای اندازه‌گیری متوسط باقیمانده‌ها (خطاها) به کار می‌رود برابر 051/0 به‌دست آمد (هیو و بنتلر، 1999؛ به نقل از هومن، 1384). لذا برای برازش مناسب، مسیر‌های غیر معنادار از مدل حذف شد (مسیر خانواده پیوسته منعطف و دلبستگی اجتنابی به خدا). نتایج مجذور کای در سطح 01/0 (016/0 p=) غیر معنادار شد و نسبت مجذور کای (4/510) به درجۀ آزادی (444) نیز مطابق با ملاک‌های پیشنهادی بایرن[73]( 1989، به نقل از هومن، 1384) عدد کم‌تر از 2 را نشان داد. افزون بر این چون شاخص‌های برازندگی تطبیقی و شاخص برازندگی نرمال به ترتیب برابر 94/0 و 92/0 است (بنتلر و بونت[74]، 1980؛ هویلو پانتر[75]، 1995؛ نقل از هومن، 1384)، می‌توان استنباط کرد مدل با داده‌ها برازش خوبی دارد. شاخص روایی متقاطع نیز 38/1 و کم‌تر از مقدار مدل اشباع شده[76](15/2) بود و در فاصلۀ اطمینان قرار گرفت (28/1 و 5/1) که بیان‌کنندۀ تقریب معقولی در جامعه است (جورسکاگ و سوربوم، 1984؛ نقل از هومن، 1384). افزون بر این ریشۀ دوم واریانس خطای تقریب 017/0 (کم‌تر از 06/0)، در فاصلۀ اطمینان (0084/0 و 024/0) قرار گرفت، لذا درجۀ تقریب مدل در جامعه بزرگ نیست (هیو و بنتلر، 1999؛ نقل از هومن، 1384) که بیان‌کنندۀ برازش مناسب مدل است. مجذور همبستگی ایمن به خدا، اجتنابی و دوسوگرا به‌ترتیب 14، 18 و 12% به‌دست آمد و مدل توانست 47 و 46% مقابلۀ مذهبی مثبت و منفی را تبیین کند.

 

 

 

63/0

40

 

69/0

76/0

68/0

71/0

72/0

7/0

54/0

9

17

29

34

12

7

26

28

23

40

31

18

12

4

14

15

5

10

11

13

39

33

10

17

9

6

26

20

3

23

5

44/0

32/0

63/0

7/0

7/0

74/0

71/0

73/0

76/0

78/0

74/0

65/0

69/0

68/0

81/0

34/0

76/0

73/0

63/0

32/0

73/0

77/0

71/0

72/0

72/0

42/0

15/0

37/0

43/0

مقابله مثبت

مقابله منفی

29/0

ایمن به خدا

اجتنابی خدا

دوسوگرا خدا

پیوسته انعطاف

رها- آشفته

گرفتار-سخت

4/0-

78/0

24/-0

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 شکل 1:ضرایب استاندارد شده مسیر‌های مدل مقابلۀ مذهبی بر پایۀ کارکرد خانواده و دلبستگی به خدا

 

همان‌طور که شکل 1 نشان می‌دهد خانوادۀ پیوسته منعطف مسیر معنادار مثبتی با ایمن به خدا 37/0 =b، 01/0 P< و خانواده آشفته رهاشده با اجتنابی و دوسوگرا به خدا به‌ترتیب 15/0 و 43/0 =b، 01/0 P<و خانوادۀ گرفتار شده سخت نیز مسیر معناداری با دوسوگرا به خدا 29/0 =b، 01/0 P<نشان داد، مسیر ایمن به خدا نیز با مقابلۀ مثبت 34/0 =b، 01/0 P<و همچنین اجتنابی به خدا با مقابلۀ مثبت و منفی به‌ترتیب 32/0 و 4/0- =b، 01/0 P<و در نهایت دوسوگرا به خدا نیز با مقابلۀ منفی 42/0 =b، 01/0 P<مسیر معناداری نشان داد. شایان ذکر است طبق نظریۀ آکابوسی و همکاران (2007) مسیر مستقیم خانوادۀ پیوسته منعطف با مقابلۀ مذهبی مثبت معنادار نشد، آزمون z سوبل نیز در مقایسۀ اندازه نسبی مسیر غیر مستقیم (11/0) (از طریق ایمنی به خدا) در مقابل مستقیم برابر 92/3 =z، 05/0 P<و معنادار شد، لذا با توجه به دو شرط مذکور، دلبستگی ایمن به خدا میانجی‌گر کامل رابطۀ مذکور است. همچنین در ارتباط با میانجی‌گری دوسوگرایی به خدا مسیر مستقیم هر یک از مؤلّفه‌های خانواده رهاشده آشفته و گرفتار شده سخت با مقابلۀ مذهبی منفی معنادار نشد، ضمن اینکه آزمون z سوبل نیز به‌ترتیب برابر 57/2 و 89/3 =z، 05/0 P< و معنادار به‌دست آمد. بنابراین، دوسوگرایی به خدا نیز میانجی‌گر کامل روابط مذکور است. همچنین مسیر هیچ یک از مؤلّفه‌های کارکرد خانواده با مقابلۀ مذهبی مثبت و منفی معنادار نشد، آزمون z سوبل، یعنی آزمون اندازۀ نسبی مسیر غیر مستقیم در مقابل مستقیم خانواده رهاشده آشفته با هر یک از مقابلۀ مذهبی مثبت (15/0-) و منفی (12/0) با واسطۀ اجتنابی به خدا به ترتیب 17/7 و 36/4- =z، 05/0 P< و معنادار شد، لذا دلبستگی اجتنابی به خدا میانجی‌گر کامل روابط مذکور است. بنابراین، اثر میانجی‌گری اجتنابی به خدا نسبت به دیگر سبک‌ها قوی‌تر است، در این راستا طبق نظر برون (1997) در مدل‌های لیزرل و همچنین پریچر و هیز (2004؛ نقل از آکابوسی و همکاران، 2007)، برای بررسی نسبت میانجی‌گری، نسبت اثر غیر مستقیم هر متغیر به اثر کل بررسی شد، در ارتباط با مقابلۀ مذهبی منفی (اثر کل، 283/0)، نسبت میانجی‌گری دوسوگرا به خدا با توجه به نقش خانواده رها شدۀ آشفته، 38% و نسبت میانجی‌گری اجتنابی به خدا، 42%، و همچنین نسبت میانجی‌گری دوسوگرا به خدا با توجه به نقش خانواده گرفتار شدۀ سخت، 19%، به‌دست آمد. افزون بر این در ارتباط با مقابلۀ مذهبی مثبت (اثر کل، 258/0)، نسبت میانجی‌گری ایمنی به خدا، با توجه به نقش خانوادۀ پیوسته منعطف، 43%و نسبت میانجی‌گری اجتنابی به خدا، با توجه به نقش خانواده رهاشدۀ آشفته 57 %به‌دست آمد که حاکی از اهمیت اجتنابی به خداست. بنابراین، کارکرد خانواده با واسطۀ ایجاد کیفیّت ارتباط عاطفی با خدا در فرزند، اتخاذ راهبردهای مذهبی وی را در شرایط بحرانی تبیین می‌کند. جدول 1 اثرات مستقیم و غیر مستقیم کارکرد خانواده بر مقابلۀ مذهبی را نشان می‌دهد.

 جدول 2: برآورد ضرایب استاندارد شده اثرات مستقیم و غیر مستقیم مدل (با‌واسطه دلبستگی به خدا)

مسیر از کارکرد خانواده

کارکرد خانواده بر مقابلۀ مذهبی (با واسطه دلبستگی به خدا )

مثبت غیرمستقیم (مستقیم)

منفی غیر‌مستقیم (مستقیم)

پیوسته انعطاف‌پذیر

رها‌شده آشفته

گرفتار شده سخت

11/0

15/0-

-

-

23/0

054/0

بحث و نتیجه‌گیری

در مدل حاضر نتایج نشان داد خانوادۀ پیوستۀ منعطف پیش‌بینی کنندۀ دلبستگی ایمن به خدا است. مطالعات متعددی از جمله گیلیگان[77] (1979؛ به نقل از گلدستین[78]، 2010) و لواتون[79] و بوریس[80] (2000) رابطۀ بین نقش والدین و شکل‌گیری مذهب را نشان دادند که تأیید‌کنندۀ فرضیۀ انطباقی است. مدل نشان داد خانوادۀ متعادل از طریق ایجاد دلبستگی ایمن به خدا مقابلۀ مذهبی مثبت را پیش‌بینی می‌کند که احتمالاً طبق فرضیۀ جامعه‌پذیری (گرنکویست و هیجکول، 1999)، دلبستگی ایمن به خدا ناشی از پذیرش ارزش‌های مذهبی والدی است که ارتباط متعادلی در خانواده برقرار کرده است و یا طبق فرضیۀ انطباق (کرک پاتریک، 1997) ارتباط ایمنی با خدا منطبق با روابط پیوسته و انعطاف‌پذیر میان اعضای خانواده است. به بیان دیگر پیوستگی خانواده به اعتماد و پذیرش ارزش‌های مذهبی و انعطاف‌پذیری نیز باعث اکتشاف و کسب اطلاعات مذهبی و درک آن‌ها منجر می‌شود، لذا دلبستگی ایمن به خدا شکل می‌گیرد. به هر حال کارکرد دلبستگی به خدا (پایۀ ایمنی و پناهگاه مطمئن) حاصل مدل‌های دلبستگی به خدا است که آن نیز نتیجه فرایند انطباق یا جبران کارکرد خانواده است. لذا می‌توان گفت دو فرایند اتفاق می‌افتد، فرایند انطباق بین حمایت خانواده و ادراک دسترس‌پذیر بودن و حمایت خدا (البته فرضیۀ انطباقی در ارتباط با ادراک دلبستگی کودکی مطرح شده بود) و فرایند جامعه‌پذیری (گرنکویست، 2002) که می‌تواند ناشی از پذیرش ارزش‌های مذهبی در خانواده پیوسته همراه با درک ارزش‌های مذهبی در خانواده انعطاف‌پذیر باشد که فرصت اکتشاف و بحث را در حوزه‌های مختلف به فرزند می‌دهند. کنافو و اسچوارتز[81] (2004) پذیرش و درک ارزش‌ها را نماد جامعه‌پذیری هشیارانه می‌دانند. لذا در مطالعات بعدی برای تبیین ارتباط فرزند با خدا، نقش میزان مذهبی بودن والد قابل بررسی است. به هر حال پناهگاه مطمئن و پایۀ ایمن چهرۀ دلبستگی خدا (کارکرد‌های دلبستگی) به ترتیب با اعتماد جهت کسب آرامش و توکل و مقاومت کردن در مواجهه با بحران همراه است که نماد مقابلۀ مذهبی مثبت است. به عبارتی مقابلۀ مذهبی مثبت، پایۀ ایمنی برای اکتشاف‌شناختی دینی (بک[82]، 2006) و مقابله با مشکلات و همچنین پناهگاه مطمئن برای تداوم مقاومت کردن با بحران اکتشاف و در مجموع کارکرد‌های دلبستگی ایمن به خدا است (گرنکویست، 2005). مدل همچنین نشان داد دلبستگی ایمن به خدا پیش‌بینی کنندۀ مقابلۀ مذهبی مثبت و دلبستگی ناایمن به خدا پیش‌بینی کنندۀ مقابلۀ مذهبی منفی است. در این راستا مطالعات مور (2005) و آنتونی (2008) نشان داد بین دلبستگی ناایمن به خدا و مقابلۀ مذهبی منفی رابطه وجود دارد، یعنی دلبستگی ایمن به خدا در مواجهه با بحران، با اعتماد و توکل به خدا تداعی می‌شود که افراد به سمت او بر می‌گردند. سورۀ نحل آیات 98 و99 نیز می‌فرماید «هنگامی که قرآن می‌خوانی از شر شیطان مطرود به خدا پناه ببر چرا که او برکسانی که ایمان دارند و بر پرورد‌گارشان وفا می‌کنند تسلطی ندارند». لذا در موقعیت‌های استرس‌زا که سیستم دلبستگی فعال می‌شود مقابلۀ مذهبی بیش‌تر شایع است (گرنکوسیت، 2005). بنابراین، دلبستگی فرایند پیوسته‌ای است که به شخص اجازه می‌دهد در مواجهه با مشکلات، آرامش را به‌دست آورد و با چالش‌ها مقابله کند (کوپر و همکاران، 2009). به بیان دیگر دلبستگی به خدا تقویت‌کنندۀ کارکردهای دلبستگی به خدا (پناهگاه مطمئن و پایة ایمنی) است که در تدوین مدل مقابلۀ مذهبی نقش دارد.

افزون بر این، مدل نشان داد مسیرهای خانواده رهاشده آشفته با هر دو دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به خدا و همچنین خانواده گرفتار شده سخت با دلبستگی دوسوگرا به خدا معنادار است که تأیید‌کنندۀ فرضیۀ انطباقی و جبرانی است. با توجه به جستجوهای به عمل آمده احتمالاً مطالعه‌ای تاکنون نقش مدل نظامدار خانواده را در ارتباط با سبک‌های دلبستگی به خدا در جهت مدل‌یابی بررسی نکرده است و تنها همبستگی مرتبۀ صفر با دیگر متغیرها بررسی شده است. در این راستا مطالعاتی نیز از جمله مگیار (2001؛ به نقل از وارنر، 2006) نشان دادند شرایط بحرانی خانواده بر شکل‌گیری ارتباط منفی با خدا تأثیر می‌گذارد. بنابراین، طبق نتایج مطالعۀ هازلی[83] (2006) و مکدونالد و همکاران (2005)، افراد خانواده‌های رهاشده، سطوح بالایی از اجتناب را در ارتباط با خدا گزارش می‌دهند و افراد خانواده‌های غیر انعطاف‌پذیر (سخت) نیز سطوح بالایی از اضطراب را در ارتباط با خدا نشان می‌دهند. مطالعۀ احدی (1388) نیز نشان داد افراد با دلبستگی اجتنابی بزرگسال، کم‌تر احساس تنهایی می‌کنند. لذا خانواده‌های با سطوح پایین پیوستگی (رها شده)، در برابر مشکلات نیز آشفته و فاقد اصول مشخص هستند. بنابراین، ممکن است طبق فرضیۀ انطباقی راهبرد اجتنابی را در پیش گرفته و اجتناب از صمیمیت با خدا را بیش‌تر از خانواده‌های مقابل نشان دهند. اما در خانواده‌های گرفتار شده که در مواجه با مسائل، قواعد و اصول سخت و تغییرناپذیر دارند (السون، 1999) و مشروط به پیروی از اصول و قواعد سخت، حمایت را دریافت می‌کنند، احتمالاً دچار اضطراب و ترس از دست‌دادن حمایت می‌شوند، در نتیجه ترس از طرد شدن به ارتباط با خدا نیز منتقل می‌شود و محبت خدا را شرطی ادراک می‌کنند (همخوان با فرضیۀ انطباقی گرنکویست و هیجکول، 1999). به عبارتی در خانواده گرفتارشدۀ سخت، ممکن است کودک با احساس خود کم بینی، دچار ترس از رها‌شدن توسط خدا شود، به بیان دیگر در خانواده‌هایی با ساختار سخت، نگرش‌های سختی نیز دربارۀ خدا شکل می‌گیرد از جمله اینکه، خدا هر کاری بخواهد می‌کند و به من کاری ندارد (مکدونالد و همکاران، 2005)، لذا احساس شک نسبت به حمایت خدا باعث شکل‌گیری دلبستگی دوسوگرا به خدا شده و کم‌تر احتمال دارد به دلیل اضطراب از دست دادن حمایت، دلبستگی اجتنابی به خدا در فرد شکل بگیرد، ترابیان و همکاران (1391) نیز نشان دادند افراد اجتنابی به ندرت ترس از طرد شدن در روابط خود نشان می‌دهند.

نکتۀ شایان توجه دیگر معناداری مسیر خانواده رهاشده آشفته با دلبستگی دوسوگرا به خدا است که حمایت‌کنندۀ فرایند جبرانی است. احتمالاً افراد به دلیل حضور در خانواده رهاشده آشفته و عدم دریافت حمایت، ارتباط با خدا را جستجو می‌کنند (همخوان با فرضیۀ جبرانی) اما به‌دلیل عدم رشد پایه‌های اعتماد در ارتباط با خانواده، دوست داشته شدن از طرف خدا نیز با اضطراب همراه بوده است، لذا نمی‌توانند به خدا اعتماد کنند و دچار شک و تردید مذهبی می‌شوند و دلبستگی دوسوگرایی را در ارتباط با خدا در پیش می‌گیرند. سادیکج[84] و همکاران (2011؛ نقل از خوشخرام و گلزاری، 1390) نیز بیان کردند که بین دلبستگی دوسوگرایی بزرگ‌سال با عاطفۀ منفی رابطه وجود دارد. اگر چه جوکار و هاشمی (1392) نشان دادند بین ارتباط با والد و راهبردهای مقابله‌ای رابطه وجود دارد، اما در پژوهش مذکور بر خلاف مطالعۀ حاضر دلبستگی دوران کودکی بررسی شد، ضمن اینکه مقابلۀ مذهبی نیز بررسی نشده بود، در مجموع در مطالعۀ حاضر رابطۀ مستقیم کارکرد خانواده با مقابلۀ مذهبی با حضور دلبستگی به خدا غیر معنادار شد. لذا بررسی میانجی‌گری دلبستگی به خدا در پیش‌بینی مقابلۀ مذهبی مهم است، به عبارتی صرف تنها کارکرد خانواده نمی‌تواند مقابلۀ مذهبی فرزند را موجب شود، بلکه دلبستگی به خدا تحت تأثیر کارکرد خانواده بر مقابلۀ مذهبی تأثیر گذار است.

در این راستا مدل نشان داد دلبستگی اجتنابی به خدا میانجی‌گر رابطۀ بین خانواده رهاشده آشفته و مقابلۀ مذهبی است. به بیان دیگر رها‌شدگی و عدم پیوند میان اعضای خانواده که همراه با عدم اعتماد است، به آشفتگی و بی‌نظمی و فقدان قاعده و اصول منجر شده است (السون، 2000)، در نتیجه اکتشاف افراد با الگوی خانواده رهاشدۀ آشفته، سطحی همراه با اضطراب و بدون قاعده و اصول و در نهایت عدم درک ارزش‌های والد می‌شود، این شرایط نیز تعمیم یافته و با عدم ادراک حمایت خدا و عدم اعتماد و توکل به خدا همانند تصور از روابط خانواده تداعی می‌شود که حمایت کننده فرایند انطباق (کرک پاتریک، 1997) است، لذا به نظر می‌رسد در خانواده‌ای که اصول و قاعده‌ای وجود ندارد، فرد در دیگر مسائل (مذهب) نیز نمی‌تواند پایبند به قاعده و اصولی باشد، در نتیجه در مسیر اجتناب از خدا قرار می‌گیرد و از نظر پژوهشگر به نظر می‌رسد نوعی جامعه‌پذیری هشیارانه (کنافو و اسچوارتز، 2004) شکل نمی‌گیرد، به هر حال افزودن میزان مذهبی بودن والد به مدل در جهت تبیین حاضر نقش روشنگری خواهد داشت. افزون بر این کارکرد‌های اجتنابی به خدا یعنی نداشتن پایۀ ایمنی برای اکتشاف‌شناختی دینی یا اکتشاف سطحی و کنار زدن نقش مذهب به‌دلیل اجتناب از اضطراب ناشی از بی‌نتیجه بودن جستجوی پناهگاه مطمئن (راهبرد ثانویه دلبستگی میکولینسر و همکاران، 2003) و همچنین فقدان پناهگاه مطمئن برای کسب آرامش و مواجه شدن با بحران، مقابلۀ منفی را شکل می‌دهد.

نتایج مدل همچنین نشان داد دوسوگرا بودن به خدا میانجی‌گر رابطۀ بین ساختار رهاشده و آشفتۀ خانواده و افزایش مقابلۀ مذهبی منفی است. در شرایطی که اکتشاف سطحی بدون قاعده (آشفتگی خانواده) و بدون حمایت (رهاشدگی خانواده) با اضطراب بالایی همراه شود، فرد ممکن است برای کاهش اضطراب اکتشاف سطحی و سرگردانی، ارتباط با خدا را جستجو کند که حمایت‌کنندۀ فرضیۀ جبرانی گرنکویست (2002) است، اما به دلیل تجربۀ بی‌اعتمادی به خانواده و والد، ترس از رهاشدن توسط خدا را نیز دارند، لذا ارتباط آن‌ها با اضطراب همراه بوده و در جهت شکل‌گیری دلبستگی دوسوگرا با خدا است که تأیید‌کنندۀ فرضیۀ جبران هیجانی است. در نهایت کارکرد‌های دلبستگی دوسوگرا به خدا یعنی شک به پناهگاه مطمئن و عدم پاسخگو بودن همیشگی خدا و عدم پایۀ اکتشاف به‌دلیل ترس از خشم خدا (بک، 2006) تسهیل کنندۀ مقابلۀ مذهبی منفی در مواجه با مشکلات است.

 

 

آشفته

- بدون قاعده و اصول

- اکتشاف سطحی و مواجه شدن با شق‌های مختلف همراه با اضطراب

عدم ادراک حمایت خدا

-عدم درک معنا

- عدم اعتماد و توکل

-تصور خدای طرد کننده

- دردسترس نبودن همیشگی

- پاسخگو نبودن

رهاشده

- عدم ادراک حمایت

- عدم اعتماد به خانواده

- خانواده طرد کننده و غیر پاسخگو

- عدم پایه ایمنی جهت اکتشاف شناختی دینی

- اجتناب از خدای طرد کننده همراه با اکتشاف

 سطحی و اضطراب زا

عدم پناهگاه مطمئن جهت مواجه شدن با بحران اکتشاف و مقابله با مشکلات

اجتنابی به خدا

مقابلۀ مذهبی منفی

کارکرد خانواده

مدل‌های روانی دلبستگی به خدا

کارکرد دلبستگی به خدا

اضطراب بالا و احساس

 سرگردانی

عدم پایه ایمنی اکتشاف و ترس از خشم خدا

 

 

-جستجوی پناهگاه مطمئن جانشین و کاهش اضطراب ناشی از اکتشاف سطحی

-برقراری ارتباط دوسوگرا با خدا و اضطراب شک به پناهگاه مطمئن و ترس از عدم حمایت

دوسوگرا به خدا

فرضیه جبران هیجانی

فرضیه اانطباقی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شکل2:الگوی تبیین مقابلۀ مذهبی منفی در ارتباط با خانواده رهاشدۀ آشفته و دلبستگی ناایمن به خدا (بر مبنای مدل مطالعۀ حاضر)

 

 

 

 

در نهایت نتایج مدل نشان داد دوسوگرایی به خدا میانجی‌گر رابطۀ بین ساختار خانواده گرفتار شده سخت و افزایش مقابلۀ مذهبی منفی است. زمانی که خود مختاری و استقلال کم‌تری در پذیرش ارزش‌های مذهبی وجود دارد، افراد اعتماد به نفس پایین‌تر و احساس ضعیف‌تری از معنا در زندگی دارند و سخت‌گیری والدین با فقدان درون‌سازی مذهب در فرزندان تداعی می‌شود (رایان[85] و همکاران، 1993؛ به نقل از آبار[86] و همکاران، 2009). به نظر می‌رسد دو فرایند اتفاق می‌افتد، فرایند انطباق که به هماهنگی بین تصورات از والد و تصورات از خدا اشاره می‎کند (کرک پاتریک، 1998)، که در این جا انطباق بین الگوهای ارتباطی خانواده و مدل‌های روانی دلبستگی به خدا است. لذا در خانواده‌های گرفتار شدۀ سخت احتمال می‌رود تصور والد سخت‌گیر با قواعد سخت و ادراک حمایت شرطی خانواده در ارتباط با خدا نیز تصور شود، یعنی با تصور از خدای تنبیه‌کننده و سخت‌گیر و شرطی بودن حمایت خدا همراه باشد، در نتیجه ارتباط با خدا در جهت دوسوگرا بودن پیش می‌رود. افزون بر این احتمالاً فرایند جامعه‌پذیری (گرنکویست، 2002) نیز اتفاق می‌افتد، یعنی خانواده گرفتار شده با قواعد سخت و ندادن فرصت اکتشاف و برخورد با چالش، به عدم درک ارزش‌های مذهبی منجر می‌شود در نتیجه فرد ارتباط دوسوگرایی با خدا بر‌قرار می‌کند. جالب توجه است به دلیل پذیرش بدون درک ارزش‌های مذهبی، جامعه‌پذیری هشیارانه نیست (کنافو و اسچوارتز، 2004). مطالعات پیشین (گرنکویست، 2002؛ گرنکوسیت و هیجکول، 1999) ارتباط با خدا و مذهبی بودن را در قالب سه سبک دلبستگی بررسی نکرده بودند که تمیز روشن‌تری از کیفیّت ارتباط فرد با خدا دارد و نکتۀ مهم‌تر اینکه در مطالعات مذکور و مطالعات دیگر (شهابی‌زاده و همکاران، 1385 و شهابی‌زاده و احدی 2008 و سپاه منصور و همکاران، 1387) تاریخچۀ دلبستگی بررسی شده و نقش کارکرد خانواده نادیده گرفته شده بود. به هر حال کارکرد‌های دلبستگی به خدا یعنی شک به پناهگاه مطمئن به‌دلیل ترس از دست دادن محبت خدا و عدم پایۀ ایمنی برای اکتشاف ‌شناختی دینی به‌دلیل ترس از خشم خدا (بک، 2006) به استفاده از مقابلۀ مذهبی منفی در حوادث منجر می‌شود. به عبارتی کارکرد دلبستگی دوسوگرا به خدا (مقابلۀ مذهبی منفی) حاصل فرضیۀ انطباقی و فرضیۀ جامعه‌پذیری غیر هشیارانه است.

 

 

 

سخت:

-عدم اکتشاف و ترس از دست دادن حمایت والد

- اصول سخت بدون امکان تغییر و عدم راهبرد مناسب

- عدم درک ارزشهای والد

گرفتار شده:

- ادراک حمایت شرطی و استفاده از راهبرد ثانویه بیش فعال سازی و پذیرش ارزشهای والد

- مراقبت کننده ناخوانده که مانع یادگیری مهارتهای خود تنظیمی شده و با اکتشاف تداخل دارد.

 

-عدم پایه ایمنی جهت اکتشاف ازجمله شناختی دینی

شک پناهگاه مطمئن و عدم مواجه شدن با بحران اکتشاف و مقابله با مشکلات

دوسوگرا به خدا

مقابلۀ مذهبی منفی

کارکرد خانواده

مدل‌های روانی دلبستگی به خدا

کارکرد دلبستگی به خدا

-پذیرش سطوح پایین ارزش های مذهبی والد

-عدم شناخت و حمایت خدا و عدم درک معنا

-ادراک حمایت شرطی

-تصور خدای سخت گیر

-ارتباط با خدا همراه ترس از دست دادن حمایت خدا

فرضیه اانطباقی و جامعه پذیری غیر هشیارانه

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شکل 3: الگوی تبیین مقابلۀ مذهبی منفی در ارتباط با خانوادۀ گرفتار شده سخت و دلبستگی ناایمن به خدا (بر مبنای مدل مطالعۀ حاضر)

 

 

 

در مجموع کارکرد‌های مدل‌های دلبستگی به خدا (مقابلۀ مذهبی منفی) بر اساس فرایند انطباقی و جبرانی و همچنین جامعه‌پذیری ناهشیارنه (اکتشاف ناشی از ابعاد کرانه‌ای انعطاف‌پذیری) تحت تأثیر کارکردهای خانواده قرار می‌گیرد. به هر حال طرحواره‌های ناشی از الگوهای تعاملی خانواده تحت تأثیر فرایند انطباق و جبرانی دلبستگی به خدا، مقابلۀ مذهبی را موجب می‌شود که حمایت‌کنندۀ نقش فرایند انطباق و جبرانی در ارتباط با الگوی تعاملی خانواده در تبیین مقابلۀ مذهبی فرزندان است.

به هر حال به نظر می‌رسد میزان مذهبی بودن والد در توضیح و روشن‌شدن فرضیۀ انطباقی (گرنکویست، 2005) و فرایند جامعه‌پذیری مذهبی هشیارانه و غیر‌هشیارانه ناشی از کارکرد خانواده، نقش مؤثری داشته باشد، لذا بررسی نقش میزان مذهبی بودن والد در مدل مفهومی حاضر، در روشن شدن نقش فرایند جامعه‌پذیری مذهبی در تبیین مقابلۀ مذهبی سودمند خواهد بود. یافته‌های مذکور تحت تأثیر چند محدودیت بود، احتمالاً اساسی‌ترین محدودیت آن بهره‌گیری از طرح مقطعی است. برای تعیین جهتی که این روابط عمل می‌کند، مطالعۀ طولی لازم خواهد بود، به هر حال طرح‌های طولی آزمون‌های بسیار دقیق‌تری از واسطه‌گری فراهم می‌آورند، لذا برای بررسی بیش‌تر، اجرای مطالعۀ طولی لازم است. دومین محدودیت این است که کارکرد خانواده صرفاً با گزارش نوجوان اندازه‌گیری شده است، حال آنکه ممکن است دیدگاه فرزند و والد متفاوت باشد، لذا پیشنهاد می‌شود گزارش والدین در این زمینه نیز بررسی شود. محدودیت دیگر محدود بودن نمونۀ پژوهش به دانشجویان است، لذا در تعمیم این یافته‌ها به دیگر گروه‌های سنی، قومی و پایه‌های تحصیلی باید احتیاط کرد. بنابراین، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی، نمونه‌هایی در دیگر قشر‌ها و گروه‌های سنی و افراد متأهل تکرار شود. نکتۀ جالب توجه فرایند انطباق و جبرانی دلبستگی به خدا با توجه به نقش دلبستگی دوران کودکی است (گرنکویست، 2005)، لذا وارد کردن دلبستگی به والد در مدل مفهومی حاضر برای تبیین دقیق‌تر نقش فرایند انطباق جبرانی دلبستگی به خدا در تدوین مدل مقابلۀ مذهبی در مطالعات آتی پیشنهاد می‌شود.

 



[1]. Dubow

[2]. religious coping

[3]. Fox

[4]. pargament

[5]. king & Roeser

[6]. Kokach & Brok

[7]. Granqvist

[8]. Corsini

[9]. avoidance

[10]. ambivalence

[11]. secure

[12]. Kirkpatrick

[13]. Secure base

[14]. Haven of Safety

[15]. Proctor

[16]. Cooper

[17]. Belavich

[18]. Anthony

[19]. Moor

[20]. Olson

[21]. cohesion

[22]. enmeshed

[23]. disengaged

[24]. adaptability

[25]. chaotic

[26]. rigid

[27]. correspondence hypothesis

[28]. emotional compensation hypothesis

[29]. Hagekull

[30]. god as a substitute attachment figure

[31]. Mahoney

[32]. Regnerus & Burdette

[33]. Sizelove

[34]. Rayburn

[35]. Arnold

[36]. Jaianne

[37]. Parelkar

[38]. Vanden

[39]. Mikulincer

[40]. Forman & Davies

[41]. Kaiser

[42]. Amer

[43]. Golk

[44]. lozarus & Folkman

[45]. Cullman

[46]. Edwards & Lambert

[47]. Belavich

[48]. Wu & Zumbo

[49]. MacKinnon

[50]. Iacobucci

[51]. James Stevens

[52]. family adaptability and cohesion evaluation scale. IV (FACES. IV)

[53]. principicual components

[54]. oblimin

[55]. Comprative fit index (CFI)

[56]. Normal fit index (NFI)

[57]. Incremental fit index (IFI)

[58]. Adjusted goodness of fit index (AGFI)

[59]. Attachment style to God

[60]. Rowatt

[61]. religious coping (R. cope)

[62]. Barone & Kenny

[63]. Pedhazur

[64]. Asher

[65]. Brown

[66].

[67]. Sobel

[68]. Root mean square error of approximation (RMSEA)

[69]. Hu & Bentler

[70]. Expected croos – validation index (ECVI)

[71]. Joreskog & Sorbom

[72]. Browne & Cudeck

[73]. Bayren

[74]. Bonet

[75]. Hoyle & Panter

[76]. saturated model

[77]. Giligan

[78]. Goldstein

[79]. Lawton

[80]. Bures

[81]. Knafo & Schwartz

[82]. Beck

[83]. Haseley

[84]. Sadikaj

[85]. Rayan

[86]. Abar

احدی، بتول (1388). رابطۀ احساس تنهایی و عزت نفس با سبک‌های دلبستگی دانشجویان. فصلنامۀ مطالعات روان‌شناختی، دورۀ 5، شمارۀ 1. ص 95-112.
احمدی، بتول. شهابی زاده، فاطمه و خزایی، محمد (1391). نقش واسطه گری مقابلۀ مذهبی در سبک‌های دلبستگی به خدا و سلامت روان والدین کودک با ناتوانی ویژه. ماهنامه تعلیم و تربیت استثنایی، اردیبهشت سال 1391، شمارۀ 110، ص 7-20.
ترابیان، لیلا. عامری، فریده. خدابخش، روشنک. (1391). بررسی مقایسه‌ای سبک‌های دلبستگی همسران بی‌وفا، خیانت دیده و عادی. فصلنامه مطالعات روان شناختی، دورۀ 8، شمارۀ 3. ص 9-25.
سپاه منصور، مژگان.، شهابی زاده، فاطمه و خوشنویس، الهه (1387). ادراک دلبستگی دوران کودکی، دلبستگی بزرگسال و دلبستگی به خدا. فصلنامه روان‌شناسی تحولی، سال چهارم و شماره 15.
 شهابی زاده، فاطمه.، شهیدی، شهریار و مظاهری، محمدعلی (1385). ادراک دلبستگی دوران کودکی و رابطه آن با دلبستگی به خدا در بزرگسالی. فصلنامه انجمن روانشناسی ایران، سال دهم، شمارۀ 4. ص 440-422.
شهابی زاده، فاطمه (1390). تدوین مدلی جهت تبیین پایگاه‌های هویّت با توجه به دلبستگی به والد و خدا، الگوهای کارکرد خانواده و مقابلۀ مذهبی، رساله دکتری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز.
شهابی زاده، فاطمه و فرزاد، ولی‌ا... (1392). ادراک دلبستگی دوران کودکی و مقابلۀ مذهبی در بحران با میانجی گری دلبستگی به خدا، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهش‌های روان‌شناختی دوره16، شمارۀ 31، صفحه84 -106.
خوشخرام، نجمه و گلزاری، محمود (1390). اثر بخشی آموزشی افزایش عاطفۀ مثبت بر میزان رضایت زناشویی و سبک دلبستگی در دانشجویان متاهل. فصلنامه مطالعات روان‌شناختی، دورۀ 7، شمارۀ 3. ص 29-49.
هاشمی، زهرا. جوکار، بهرام (1392). مدل یابی علی تاب‌آوری هیجانی: نقش دلبستگی به والدین و همسالان، راهبردهای مقاله‌ای و تنظیم‌شناختی هیجانات. فصلنامه مطالعات روان‌شناختی، دوره 9، شمارۀ 1. ص 9-37.
هزاری، قاسم و شهابی زاده، فاطمه (1392). دلبستگی ادراک شده دوران کودکی با میانجی‌گری دلبستگی به خدا، مدل علی مهار و بروز خشم. تحقیقات روان‌شناختی، تابستان شماره 18،38-27.
هومن، حیدرعلی (1384). مدل یابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار لیزرل، تهران: سمت.
Abar, B. , Cater, K. L. , & Winsler, A. (2009). The Effects of maternal parenting style and religious commitment On self-regulation, academic achievement, and risk behavior Among African-American parochial college students, Journal of Adolescence, vol, 32. 259-273.
Amer, M. (2005). Arab American Mental Health in the Post September 11 Era: Acculturation, Stress, and Coping, A Dissertation to the University of Toledo for the Doctor of Philosophy in Psychology. May 2005. Pp 201.
 Anthony, B. J. (2008). Attachment to God, Religious Coping, and Clergy Burnout. Ph. D. , Seattle Pacific University, 96 pages; AAT 3333026.
Arnold, S. (2010). Spirituality and Counseling: Who Needed, A Dissertation to the Counselor Education, Winona State University, for the degree of Master. Spring 2010.
Beck, R. (2006). God as a secure base: attachment to God and theological exploration. Journal of Psychology and Theology, Vol. 34, No. 2, 125-132.
 Beck, R. , & McDonald, A. (2004). Attachment to God: the Attachment to God Inventory, tests of working model correspondence, and an exploration of faith group differences, Journal of Psychology and Theology, Vol. 32, No. 2, 92-103.
Baron, R. M. Kenny, D. A. (1986). The Moderator-Mediator Variable Distinction in Social Psychological Research: Conceptual, Strategic, and Statistical Considerations, Journal of Personality and Social Psychology, Vol. 51, No. 6, 1173-1182.
Brown, R. L. (1997). Assessing specific mediational effects in complex theoretical models. Structural Equation Modeling, 4, 142–156.
Corsini, K. C. (2009). Examining The Relationship between Religious Coping Strategies, Attachment Beliefs and Emotion Regulation in a Mixed Sample of College Students attending an Evangelical University in Central Virginia. A Dissertation to the Counseling Department, Degree Doctor of Philosophy Date, 3-. http://works. bepress. com/kevin.
Cooper, L. B., Bruce, A. J., Harman, M. J., & Boccaccini, M. T. (2009). Differentiated styles of attachment to God and varying religious coping efforts, Journal of Psychology and Theology. Jun 22.
 Cullman, E. P. (2006). Attachment to Parent and Peers as A Moderator of The Relation Between Parent/Peer Religious Coping and Adolescent Religious Coping. Ph. D, Graduate College of Bowling Green State University.
Edwards, J. R. , Lambert, L. S. (2007). Methods for Integrating Moderation and Mediation: A General Analytical Framework Using Moderated Path Analysis, Psychological Methods, Vol. 12, No. 1, 1–22.
 Fox, Rachel B. (2001). Religious Identity, Religious Practices, and Spiritual Coping in Adults Undergoing Treatment For Cancer. Ph. D. , University of Kansas, 2001, 117 pages; AAT 3029134.
Fox, J. (1980). Effects analysis in structural equation models. Sociological Methods and Research, 9, 3-28.
Forman, E. M. , & Davies, P. T. (2005). Assessing children’s appraisals of security in the family system: the development of the Security in the Family System (SIFS) scales. Journal of Child Psychology and Psychiatry 46(8), 900–916.
Goldstein, S. N. (2010). The Exploration of Spirituality and Identity Status in Adolescence, New Scholarship in the Human Services, vol, 9. No, 1.
 Golke, J. (1994). Images of God In Abused and Non abused. College Students. Masters of Science, Drake University.
 Granqvist, P. , & Hagekull, B. (1999). Religiousness and perceived childhood attachment: Profiling socialized correspondence and emotional compensation. Journal for the Scientific Study of Religion, 38, 254–273.
Granqvist, P. (2002). Attachment and Religion: An integrative developmental framework: Comprehensive Summaries of Uppsala Dissertations from the Faculty of Social Sciences 116. 94 pp. Uppsala. ISBN 91-554-5255-8.
Granqvist, P. (2005) Building a bridge between attachment and religious coping: tests of moderators and mediators. Mental Health, Religion & Culture March 2005; 8(1): 35–47.
Granqvist, P. , Mikulincer, M. , & shaver, P. R. (2010). Religion as Attachment: Normative Processes and Individual Differences, February 2010; vol. 14, 1: pp. 49-59.
Haseley, J. L. (2006). Marital Satisfaction among Newly Married Couples: Associations With Religiousity And Romantic Attachment Style. Dissertation Prepared for the Degree of Doctor of Philosophy, University of North Texas.
Hooper, D. , Coughlan, J. , & Mullen, M. R. (2008). Structural equation modeling: Guidelines for determining model fit. Electronic Journal of Business Research Methods, 6 (1), 53-60.
Iacobucci, D. (2012). Mediation analysis and categorical variables: The final frontier. Journal of Consumer Psychology,14, 1–13.
Iacobucci, D. Saldanha, N. , Deng, X. (2007). A Meditation on Mediation: Evidence That Structural Equations Models Perform Better Than Regressions, Journal of Consumer Psychology, 17(2), 140–154.
Kaiser, L. M. (2002). Ethnicity, Religious Coping and Post-Disaster Support as Predictors of Posttraumatic Stress Disorder in Children and Adolescents, A Dissertation to the Faculty of VPI & SU in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Master of Science in Psychology.
king, P. E. , & Roeser, R. W. (2009). The Role of Religion and Spirituality in Adolescents’ Lives: Demographic Trends. pp 435-478.
Kirkpatrick, L. A. (1997). A longitudinal Study of Changes in Religious Belief and Behavior as function of individual differences in adult attachment style. Journal for the Scientific Study of Religion. 36:207-217
Kirkpatrick, L. A. (1998). God as a substitute attachment figure: A longitudinal study of adult attachment style and religious change in college students. Personality and Social Psychology Bulletin. 24:961-973.
Knafo, A. , & Schwartz, S. H. (2004). Identity formation and parent–child value Congruence in Adolescence. British Journal of Developmental Psychology, vol, 22. 439–458.
Lawton, L. E. , & Bures, R. (2000). Parental Divorce and The “Switching” of Religious Identity. Journal for the Scientific Study of Religion, (510)100-111.
Mahoney, A. (2005). Religion and Conflict in Marital and Parent Child Relationships, Journal of Social Issues , 61 , 689 – 706.
MacKinnon, D. Fairchild, A. J. & Fritz, M. (2007). Mediation Analysis, Annu. Rev. Psychol, vol. 58, p. 593–614.
McDonald, A. , Beck, R. , & Norsworthy, L. (2005). Attachment to God and Parents: Testing the Correspondence vs. Compensation Hypotheses. Journal of Psychology and Christianity, Vol. 24, No. 1, 21-28.
Mikulincer, M. , Shaver, P. , & Pereg, D. (2003). Attachment Theory and Affect Regulation: The Dynamics, Development, and Cognitive Consequences of Attachment-Related Strategies, Motivation and Emotion, Vol. 27, No. 2.
Moor, L. L. (2005). A Study of the Difference in Relationship Attribution and Religious Coping Across Levels of Attachment Style and Marital Functioning, A Dissertation to the Faculty of the School of Educational Ministries for the degree of Doctor of philosophy.
 Olson, D. H. (2000). Circumplex Model of Marital and Family Systems. Journal of Family Therapy, 22(2), 144-167.
Olson, D. H. , Gorall, D. M. , & Tiesel, J. W. (2004). FACES IV Scales. Life Innovations, Inc. http://www. facesiv. com/home. Html.
Pargament, K. I. , Koeing, H. G. , & Perez, L. M. (2000). The Many Methods of Religious Coping: Development and Initial Validation of the Rcope, Journal of clinical of psychology, vol, 56. No,4. 619-543.
Pargament, K. I. , Magyar, G. M. , Benore, E. , & Mahoney, E. (2005). Sacrilege: A study.
of sacred loss and desecration and their implications for health and well-being in a community sample. Journal for the Scientific Study of Religion, 44(1), 59-78.
Parelkar, M. S. (2005). The Role of Self-Worth, Social Support, and Family Religious Environment in Children and Adolescents’ Religious Coping following Residential Fires. Master of Science, faculty of Virginia Polytechnic Institute and State University.
Proctor, M. T. , Miner, M. , McLean, L. , Devenish, S. , & Ghobary, B. (2009). Exploring Christians' Explicit Attachment to God Representations: the Development of Template for Assessing Attachment to God Experiences, Journal of Psychology and Theology. Dec 22.
 Regnerus, M. D. , & Burdette, A. (2007). Religious Change and Adolescent Family Dynamics, Sociological Quarterly. Vol. 47, Iss. 1; pg. 175.
Rowatt. W. C. , & Kirkpatrick, L. A. (2002). Two Dimension of Attachment to God and Their Relation to Affect and Personality Constructs. Scientific Study of Religion, 41:637-651.
Shahabizadeh, F. , & Ahadi, H. (2008). Relationship between Childhood Attachment Quality, Adult Attachment and Attachment to God With Family Functioning. 29th International Congress of Psychology. 20 – 25 July 2008, Berlin, Germany, (as oral). Abstract Book, P. 607.
Sizelove, D. (2007). An Investigation of Psychological Factors Associated with Religious Involvement, A Dissertation to the Auburn University degree of Doctor of philosophy.
Vanden Heuvel, A. R.  (1985). Faith Development And Family Interaction (Religion, Family Systems, Theory. Ph. D. , The Union for Experimenting Colleges and Universities, 156 pages; AAT 8528760.
Warner, H. L. (2006). Spiritual Appraisals and Religious Coping Exploring New Dimensions of Late Adolescents’ Experiences of Parental Divorce, A Dissertation to the College of Bowling Green State University for the degree of Master of Arts.
Wu, A. D., Zumbo, B. D. (2008). Understanding and Using Mediators and Moderators, Soc Indic Res. 87, 367–392.